ترافیک 60

بهترین های موسیقی

ترافیک 60

بهترین های موسیقی

ترافیک 60

بانک ملی پست، ثبت نام کارشناسی، جوک، چوب، حوادث، خدا، ذوب آهن، زیبا، ژاپن ، سایپا، شعر،صید، ضرب المثل، طالع بینی ، طالع بینی، عکس، غزل، فال حافظ، قرآن کریم، کلیپ، لبنان، لباس عروس ،مترجم ، نور، زارت بهداشت، همشهری ، یوتیوپ ،

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

۲۸ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

وطن چیست ؟

علی دهقان | دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۳۰ ب.ظ

وطن چیست ؟

در علوم سیاسى و حقون مدنى و همچنین در تفسیر لغوى وطن اختلاف نظرى وجود دارد .

بعضى از متفکرین علوم سیاسى معتقدند که وطن یک انسان عبارت از جایگاهى است که در آن زندگى مى کند .

بعضى دیگر میگویند : براى صدق وطن کافى نیست که جایگاهى براى زندگى یک انسان بوده باشد ، بلکه باید روابطى طبیعى یا قراردادى با آن جایگاه داشته باشد ، مانند زاییده شدن در آن جایگاه و پذیرش آداب و رسوم و حقوق و اخلاق و مذهب مردم آن جایگاه . گروهى مسئله همزبان بودن و روابط دیگرى را نیز براى تحقق ( مواطن و هموطن ) ذکر کرده اند .

بنظر میرسد مفهوم رابطه یک انسان با جایگاهى که در آن زندگى میکند ، کاملا نسبى بوده باشد . [ 196 ] هر چه که ریشه هاى وجودى طبیعى یک انسان در یک جایگاه زیادتر و قوى تر بوده باشد ، مسلم است که ارتباط آن شخص از نظر روانى و طبیعى و قراردادى با آن محل بیشتر و قوى تر خواهد بود .

این یک مسئله کاملا طبیعى است که چنانکه انسان هر اندازه هم از نظر شخصیت روانى و حقوقى و علمى و اجتماعى از پدر و مادر خود فاصله داشته باشد ، باز بآن دو موجود ( پدر و مادر ) بعنوان منشأ اصلى وجودش مى نگرد ، همچنین جایگاهى که براى یک فرد وطن اصلى تلقى شده و ریشه هاى وجودى خود را از آن مى بیند ، هر اندازه هم آن وطن از موقعیت فعلى انسان برکنار بوده باشد ، باز نوعى از حساسیت لطیف درباره آن وطن در درون خود مشاهده مى کند .

براى تصدیق این معنى کافى است که اوراق تاریخ بشرى را با دقت زیر و رو کنیم تا ببینیم این حساسیت چه قربانى ها که نگرفته و چه انسان ها را که میلیونها بخاک و خون نیاغشته است .

هم اکنون که نیمه دوم از قرن بیستم است و کلمه انترناسیونالیسم ( جهانى ) مانند تنفس ضرورى از دهان زن و مرد و کوچک و بزرگ و پیشرو و پسرو برمیآید ، اگر درست تحلیل شود و دقت کافى مبذول گردد ، خواهیم دید که کلمه انتر تنها بعنوان مقدمه و مدخل به ناسیونالیسم ( وطنى ، ملى ) است ، نه اینکه واقعاً مقصود گویندگان چشمگیر ، آن جهان وطنى است که خطابه ها و نسخه هاى مبتذل کتابها براى خریدارى افکار گفته میشود .

بهر حال گمان نمیرود ناپلئون ها از گفتن انترناسیونالیسم امتناع بورزند ، بلکه مقصود حقیقى شان را باید دریافت که عبارتست از اینکه حقوق و سیاست و اخلاق و اقتصاد و تمام ایدئولوژى ها حتى خود انسانها باید جهانى بوده باشند ، بشرط اینکه وطن همه جوامع و ملل خود پاریس و کاخ ناپلئون را مثلا جایگاه نزول وحى آن مسائل و ایده ها و انسانهاى جهانى بدانند گویى همه [ 197 ] مردم از ایمان و شئون الهى آن ، و از عظمت هاى انسانى و تحولات تکاملى آنها تنها و تنها حب الوطن را ملایم مذاق خود میدانند .

میگویند : جمعى از فضلاء براى گردش بیرون رفته بودند ، شخصى را دیدند که با لباس و قیافه ژولیده از دامنه کوهى عبور میکند . اعضاى مجمع گفتند : او را صدا کنیم و قدرى با او به گفتگو بپردازیم . صدایش کردند ، او هم اجابت کرد و آمد در مجمع آنان شرکت کرد . پس از گفتگوهاى معمولى ، پرسیدند : آقاى درویش ، نماز هم میخوانید یا نه ؟

پاسخ داد : نه هرگز آن جمعیت از روى تعجب پرسیدند : چرا نماز نمیخوانى ؟ گفت بدستور قرآن عمل مى کنم . گفتند : در کجاى قرآن نوشته است نماز نباید خواند ؟ درویش پاسخ داد : « و لا تقربوا الصلوة » ( بنماز نزدیک نشوید ) گفتند : چرا دنبال آیه را نمیخوانى که فرموده است : « و انتم سکارى » که معناى مجموع آیه چنین مى شود که : در حال مستى و بیخودى ناشى از پرخورى و سایر عوامل پراکنده کننده حواس بنماز نزدیک نشوید .

درویش پاسخ مى دهد : اى بابا ، مگر همه مسلمانها بهمه قرآن عمل مى کنند ؟ من بمقدارى از قرآن عمل مى کنم ، شما هم بروید بمقدار دیگر عمل کنید باید در نظر گرفت که پدیده انس انسانى و بطور عموم انس هر جاندارى با محیط زادگاه و زندگى اش ریشه اى بس قویتر و نافذتر از آن دارد که در موضوع وطن منحصر گردد ، این انس و وابستگى حتى به موضوعاتى از قبیل حیوان و درخت و حتى ساختمان سکونت و ماشین نیز . سرایت مى کند . بطور فراوان دیده شده است که موضوعات مزبور که چند ماه یا چند سالى مورد علاقه انسان قرار گرفته است ، با او بگفتگو مى پردازد و به از دست رفتن آنها حسرت مى خورد و در موقع یادآورى آنها حالت روانى رقت بارى را در خود احساس مى کند . [ 198 ] این انس و علاقه از نظر طبیعت انسانى به وطن و اشیاء مورد علاقه جاى تردید نیست و ریشه اساسى آن از اجابت و تسلیم آن اشیاء در مقابل بروز و گسترش حیات آدمى سرچشمه میگیرد ، گویى طبیعت حیات چنین تلقى کرده است که آن اشیاء میدانى براى زندگى او باز کرده اند .

 

بنابراین ، حب الوطن بهمه اشیاء از موضوعاتى که مورد شدیدترین علاقه حیات است ( کالبد مادى و اجزاء درونى و برونى آن ) گرفته تا کتابى که محصل چند روز با آن سروکار داشته است ، از زادگاه و محیط زندگى گرفته تا کوى معشوق که ممکن است میلیونها فرسخ با وطن خود عاشق فاصله داشته باشد ، همه و همه را شامل میشود .

  • علی دهقان

وصیت نامه شهید عباس بابایی

علی دهقان | دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۲۹ ب.ظ

وصیت نامه شهید عباس بابایی

 ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه

 

وصیت نامه شهید عباس باباییوصیت نامه اول

( بسم الله الرحمن الرحیم )

همسرم ! راه خدا را انتخاب کن که جز این راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد

ملیحه جان همانطوری که میدانی احترام مادر واجب است . اگر انسان کوچکترین ناراحتی داشته باشد اولین کسی که سخت ناراحت می شود مادراست که همیشه به فکر فرزند یعنی جگرگوشه اش می باشد

ملیحه جان اگر مثلا نیم ساعتی فکر کردی راجع به موضوعی هرگز به تنهایی فکر نکن حتما از قرآن مجید و سخنان پیامبران - و امامان استفاده کن و کمک بگیر- نترس هر چه می خواهی بگو. البته درباره هر چیزی اول فکر کن . هر چه که بخواهی در قرآن مجید هست مبادا ناراحت باشی همه چیز درست می شه ولی من می خواهم که همیشه خوب فکر کنی . مثلا وقتی یک نفر به تو حرفی می زند زود ناراحت نشو درباره اش فکر کن ببین آیا واقعا این حرف درسته یا نه . البته بوسیله ایمانی که به خدا داری.

ملیحه جان به خدا قسم مسلمان بودن تنها فقط به نماز و روزه نیست البته انسان باید نماز بخواند و روزه هم بگیرد . اما برگردیم سرحرف اول اگر دوستت تو را ناراحت کرد بعد پشیمان شد و به تو سلام کرد و از تو کمک خواست حتما به او کمک کن . تا میتونی به دوستانت کمک کن و به هر کسی که می شناسی و یا نمی شناسی خوبی کن. نگذار کسی از تو ناراحت بشه و برنجه.

هر کسی که به تو بدی می کند حتما از او کناره بگیر و اگر روزی از کار خودش پشیمون شد از او ناراحت نشو. هرگز بخاطر مال دنیا از کسی ناراحت نشو.

ملیحه جون در این دنیا فقط پاکی، صداقت ،ایمان ، محبت به مردم ، جان دادن در راه وطن ، عبادت باقی می ماند. تا می تونی به مردم کمک کن . حجاب ، حجاب را خیلی زیاد رعایت کن .

خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم

اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت ، فامیلت را که چیزی نداره، کسی که بیچاره است او را از بدبختی نجات بده. تا میتونی خیلی خیلی عمیق درباره چیزی فکر کن. همیشه سنگین باش. زود از کسی ناراحت نشو از او بپرس که مثلا چرا اینکار را کردی و بعد درباره آن فکر کن و تصمیم بگیر. . .

. . . ملیحه به خدا قسم به فکر تو هستم ولی می گویم شاید من مردم باید ملیحه ام همیشه خوشبخت باشد . هرگز اشتباه فکر نکند . همیشه فقط راه خدا را انتخاب بکند . چون جز این راه راه دیگری برای خوشبختی وجود ندارد .

ملیحه باید مجددا قول بدهی که همیشه با حجاب باشی . همیشه با ایمان باشی . همیشه به مردم کمک کنی . به همه محبت کنی . در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است و راه خداست . . . اگه می خواهی عباس همیشه خوشحال باشد باید به حرفهایم گوش کنی . ملیحه هرچقدر میتونی درس بخون . درس بخون درس بخون . خوب فکر کن . به مردم کمک کن . کمک کن خوب قضاوت کن . همیشه از خدا کمک بخواه . حتما نماز بخون . راه خدا را هرگز فراموش نکن . . .

همیشه بخاطرت این کلمات بسیار شیرین و پر ارزش را بسپار « کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد ، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید ، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود

ملیحه مهربانم هروقت نماز میخونی برام دعا کن .

وصیت نامه شهید عباس باباییوصیت نامه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

خدایا ، خدایا ، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار . به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می کشم وصیت نامه بنویسم . حال سخنانم را برای خدا در چند جمله انشاالله خلاصه می کنم .

خدایا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده .

خدایا ، همسر و فرزندانم را به تو می سپارم .

خدایا ، در این دنیا چیزی ندارم ، هرچه هست از آن توست .

پدر و مادر عزیزم ، ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم .

عباس بابایی

22/4/1361

21ماه مبارک رمضان

شهید عباس بابایی

تیمسار بابایی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران د سال 1329 و در قزوین به دنیا آمد. در سال 1348 در رشتهء پزشکی پذیرفته شد، اما به دلیل علاقه به خلبانی، داوطلب تحصیل در رشته خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی برای تکمیل تحصیلاتش در سال 1349 به آمریکا اعزام گشت.

پس از بازگشت به ایران بعنوان خلبان شکاری با جنگنده های اف-5 و اف-4 پرواز کرد و با ورود جنگنده اف-14 به نیروی هوایی ایران در سال 1354، با گذراندن دوره مربوطه به عنوان خلبان جنگنده اف-14 تام‌کت در پایگاه شکاری اصفهان مستقر گردید.

سرانجام عباس بابایی در سن 37 سالگی و پس از 60 ماموریت جنگی موفق و پس از یک عملیات برون مرزی در منطقه عملیاتی سردشت در تاریخ 15 مرداد 1366 به شهادت رسید و پیکر پاکش در مزار شهدا در جنوب شاهزاده حسین قزوین به خاک سپرده شد

با شروع جنگ ایران و عراق، عباس بابایی به انجام عملیات جنگی هوایی مشغول شد. تیمسار بابایی بیش از 3000 ساعت پرواز جنگی داشت و برای پیشرفت سریع عملیات و دقت در آن تنها به نظارت اکتفا نمی‌کرد بلکه همواره در عملیات پیش قدم بود و در تمام ماموریت‌های طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی خود، آنها را آزمایش می‌کرد. استقامت و بردباری او در انجام پروازهای طولانی مدت و طاقت فرسا با جنگنده اف-14 که گاه تا 10 ساعت بطول می‌انجامید و برای پوشش دادن نقاط کور رادارهای زمینی و دفاع از حریم هوایی میهن با انجام سوخت گیری‌های متعدد هوایی همراه بود زبانزد خاص و عام بود. وی تنها در فاصله سال‌های 64 تا 66، بیش از 60 عملیات جنگی را با موفقیت کامل به انجام رساند.

سرانجام عباس بابایی در سن 37 سالگی و پس از 60 ماموریت جنگی موفق و پس از یک عملیات برون مرزی در منطقه عملیاتی سردشت در تاریخ 15 مرداد 1366 به شهادت رسید و پیکر پاکش در مزار شهدا در جنوب شاهزاده حسین قزوین به خاک سپرده شد.

 

  • علی دهقان

وصیت‌نامه شهدا

علی دهقان | چهارشنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۰ ق.ظ

وصیت‌نامه شهدا چراغ راه برای کسانی بوده است که به دنبال صراط مستقیم هستند، صراط مستقیمی که شهیدان برای طی مسیر، شمع ولایت و تبعیت از مقام ولایت را برگزیده‌اند و چون این صادقان شهید به حقانیت ولایت رسیده‌اند آن را به دیگران نیز توصیه کرده‌اند.

شب های عملیات شبهای خاصی بود که رزمندگان می‌دانستند شاید آخرین شب عمر خود را می‌گذرانند و معلوم نیست بعد از آغاز عملیات سرنوشت شخصی آنها چه خواهد شد اما تنها خواسته آنها که گاهی ملتمسانه آن را از ملت می خواستند پشتیبانی از ولایت فقیه بود. نوید شاهد اصفهان در ادامه گزیده ای از وصیت نامه شهیدان را در این خصوص منتشر کرد که با هم می‌خوانیم.

شهید سیدحسین مصطفوی:

اینجانب سیدحسن مصطفوی فرزند سید علی ،معتقدم به رسالت پیغمبر اسلام حضرت محمد(ص) و ولایت حضرت علی(ع) و فرزندانش، که از جانب خداوند به  رسالت بندگان تعیین واز سوی خداوند کتاب قرآن را به راهنمایی هر فرد بشر روی زمین برساند و برما واجب است از او و وارثان او پیروی کنیم.

شهید علی عباسیان کاشی :

اگر ولایت ائمه اطهار(ع) را نداشته باشیم هیچ چیز نداریم. هر چه اتصال به آقا امام زمان(عج) و خانواده پاک شده اهل بیت رسول الله (ص) بیشتر باشد هدایت بیشتر و تضمین شده است و هر چه از این خانواده دورتر باشید انحراف بیشتر خواهد بود.

شهید حسین عطوف :

با شهادت به یگانگی الله و رسالت حضرت محمد (ص) و ولایت معصوم اولیاءالله و با درود به حضرت مهدی (ع) بقیةالله. به شما سفارش می‌کنم که پاسدار خون شهیدان باشید و بدانید که هدف آنها تنها برقراری حکومت عدل جمهوری اسلامی بوده که در راس آن مقام رهبری و ولایت فقیه است مواظب باشید که خداوند هر لحظه ما را امتحان می کند. چنانکه در قرآن می فرماید: آیا مردم چنین فکر کردند همینکه گفتند ما ایمان آوردیم به خدا رها می شوند و هیچ امتحانی نمی شوند. (سوره عنکبوت )
ای امت مسلمان خداوند اینک ما را آزمایش می کند. جنگ و شهادت عزیزان، کمبودها و نارسایی های اقتصادی، مشکلات سیاسی و اجتماعی و .... همه و همه آزمایش الهی است از برای شناختن مومنان و دروغگویان. خدایا به تو پناه می بریم از اینکه در این آزمایش رفوزه نشویم.

 شهید اسماعیل عباسی :

پیام من به مردم در صحنه این است که هوشیارانه در خط امام و رهبر و ولایت حرکت کنند و نگذارند که دشمنان در اسلام نفوذ کنند به خصوص منافقان که دشمنان اسلام هستند.

شهید عباس شبیه خوانی :

ای امت اسلامی بدانید این همه شهدا جان خود را در راه اسلام و حفظ ولایت فقیه که همان ولایت پیامبر(ص) است فدا کردند.

شهید علی اصغر تقی زاده :

تنها راه نجات و دوستی، ولایت اهل بیت(ع) و عزاداری امام حسین(ع) است.

شهید منصور حجاری :                          

عزیزان، ولایت فقیه را که همچون ستاره ای بر قله حرکت انقلاب می درخشد همیشه نظاره گر باشید که ثمره خون هزاران تن از پیروان حسین بن علی(ع) می باشد و هر حزب و گروه که علی الظاهر پیرو ولایت فقیه ولی در نهایت ضد ولایت فقیه می باشند را به خوبی شناسایی کرده و آنها را طرد نمایید که آفت بزرگی برای اسلام و انقلاب هستند.

شهید احمد پورتوکل :                    

شهادت می دهم که ولایت علی ابن ابیطالب(ع) بر حق است و همچنین ولایت یازده امام برحق. شهادت می دهم که ولایت امام خمینی همان ولایت حجه ابن الحسن و نماینده اوست. فرمانش الهام از طرف مهدی(عج) است، فرمانش دستور خدا، کلامش کلام خدا و سخنانش گهربار و ارزنده و هدایتگر خلق است. جهاد او در راه خداست و جهاد ما به فرمان آن نماینده خداست، جهادی که حضرت علی(ع) درباره آن این چنین فرمودند: به درستی که جهاد دری از درهای بهشت است و خداوند این در را بر روی بندگان خاص خود می گشاید. پس هر کس در این امر کوتاهی کند و در جهاد با دشمنان دین بی رغبت باشد خداوند لباس ذلت و بیچارگی و بلا و بدبختی را به او می پوشاند.
پس مردم در جنگ با دشمنان دین وقرآن کوتاهی نکنید. جنگ در میدان های مبارزه امروز به منزله جنگ در صدر اسلام و در رکاب رسول گرامی اسلام است و دفاع از مملکت اسلامی و دفاع از اسلام عزیز و زیر پرچم توحید جنگیدن به منزله در رکاب حضرت مهدی عجل الله تعالی می باشد. جنگ، جنگ حق و باطل است، جنگ، جنگ عزت و شرف است، جنگ اسلام با کفر است و هر کس در این امر شک کند در دینش استوار نیست و یقین کند که به ولایت معتقد نیست.

شهید محمد پارسا :          

برای پیمودن قله های عظیم سعادت باید مطیع ولایت فقیه باشید و بدانید که ولایت فقیه، ولایت رسول الله(ص) و امامان معصوم است.

شهید جواد نجیبیان :

حفظ کنید ولایت فقیه را که همان ولایت رسول الله (ص) و همان حکومت اصیل اسلامی است «یا ایها الذین آمنوا اطیعو الله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم»، ای کسانیکه ایمان آورده اید اطاعت کنید از خدا و رسول خدا و اولی الامر آن (که همان ولایت فقیه است).

شهید عبداله معصومی :

ای خدای بزرگ و ای قادر متعال تو را شکر و سپاس می گویم از اینکه توفیق شناخت خودت را نصیب من فرمودی و مرا از شیعیان ولایت امام علی (ع) قرار دادی.

 شهید محمدرضا قائمی مطلق :

شهادت می دهم که امیرالمومنین (ع) با یازده فرزندش جانشین خاتم الانبیاء هستند و من ایمان به ولایت آنها دارم چون ارکان دین اسلام ولایت اهل بیت(ع) است. ای خواهران و برادران سخنان امام را گوش کنید و به حرف های رهبر عمل کنید. از شما می خواهم که این ولایت را محکم بگیرید و از این ریسمان محکم الهی جدا نشوید که هیچ عبادتی از شما بدون ولایت قبول نخواهد بود و نیست.

  • علی دهقان

اندوه و شادی از دیدگاه اسلام

علی دهقان | پنجشنبه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۱، ۰۷:۴۱ ب.ظ

اندوه و شادی از دیدگاه اسلام

در آموزه های دینی خوف، رجاء، اندوه، ترس و شادی چه جایگاهی دارند؟ از میان این ویژگی ها و احوال نفسانی کدام یک پسندیده است و کدام یک ناپسند؟ به بیانی دیگر، آیا خوف و حزن و اندوه پسندیده هم می تواند باشد؟ و به عکس آیا شادی و خوشحالی، ممکن است ناپسند هم باشد؟ چرا و چگونه؟

مطلب حاضر بر آن است تا تبیین کند که از منظر اسلام شادی، حزن و ترس مطلوبند، اما نه به صورت مطلق؛ مطلوبیت شادی از آن روست که انسان درصدد استفاده از نعمت های الهی در مسیر صحیح برآید. از سوی دیگر، ترس و اندوهی در اسلام مطلوب است که مثبت، سازنده و منشا اثر باشد. با هم این مطلب را که از ماهنامه معرفت ش ۱۲۸ انتخاب شده از نظر می گذرانیم.

● ستایش اندوه و ترس از خدا

«فاستشعر الحزن و تجلبب الخوف»؛ پس اندوه را شعار خود سازد و لباس خدا ترسی در بپوشد. (نهج البلاغه/ خ ۸۷)

پس از آنکه امیرمومنان(ع) فرمودند خداوند بنده محبوب خود را یاری می کند تا بر نفس خویش چیره گردد، می فرمایند که این بنده محبوب خدا، اندوه را چون لباس زیرین خود (شعار) قرار می دهد. یعنی پیوسته بر مقامات و درجاتی که نتوانسته بدان ها دست یابد و بر فرصت هایی که می توانست استفاده فزون تری از آنها ببرد و نبرد، اندوهگین و ناراحت است. همچنین ترس از خداوند را لباس رویین خود برگزیده، یعنی همواره بیمناک است که نکند گناه و ناسپاسی به درگاه خداوند از او سر زند و باعث گردد نامش از طومار بندگان مخلص و محبوب خداوند حذف شود.

«حزن» در مواردی رخ می دهد که نعمتی از انسان گرفته شود و یا خسارتی بر او وارد گردد و موجب اندوه و ناراحتی او شود. بی تردید این حالت مربوط به گذشته است. مثل اینکه انسان کار ناشایستی کرده که آثار بدی در پی داشته است و یا حرف بدی زده که موجب رسوایی او شده و در نتیجه اندوهگین گردیده است. پس زمانی حزن و اندوه در انسان پدید می آید که فرصت هایی را از دست بدهد، یا نعمتی از او ستانده شود و یا مصیبتی بر او وارد آید. اما «خوف» درباره رویداد و امری است که در آینده پیش می آید. مثلا انسان می ترسد که مصیبت یا عذابی متوجه او گردد و یا نعمتی از او گرفته شود. در واقع حزن و خوف دو ویژگی نفسانی مشابه اند، منتها متعلق آن دو متفاوت می باشد: یکی مربوط به گذشته است و دیگری مربوط به آینده.

خوف و حزن به خودی خود و بدون در نظر گرفتن متعلق آن دو، نه مطلوبند و نه مذموم. نه به طور کلی می توان گفت خوبند و نه می توان گفت بدند. پس اگر در سخن امیرمومنان(ع) آن دو ویژگی مطلوب و از صفات بندگان محبوب خدا معرفی شده اند، بدان جهت است که متعلق آن دو، امور معنوی و اخروی هستند والا خوف و حزن به خاطر دنیا نامطلوب است؛ چرا که اصل گرایش و توجه استقلالی به دنیا مطلوب نیست، چه رسد به خوف و ترس درباره آن. حزن درباره امور اخروی و ترس از خداوند و عذاب او مطلوب است، چون موجب می گردد که انسان بیشتر در مقام عبادت و اطاعت خداوند و پرهیز از گناهان برآید و در نتیجه به انسان کمک می کند که بهتر به وظایفش عمل کند و طریق سعادت و نیک بختی پیش گیرد.

فلسفه ستایش اندوه و ترس در آموزه های دینی از نگاه روان شناسان، ترس نوعی بیماری تلقی شده است. پزشکان نیز معتقدند ریشه بسیاری از بیماری های جسمانی ترس است.

امروز ترس به عنوان یک معضل خطرناک و فراگیر تلقی شده است. (هلموت یونکر/ روانشناسی ترس، ترجمه طوبی کیان بخت ص۷) بر این اساس، در مباحث روان شناختی و تربیتی و در فرهنگ عمومی جوامع بشری تلاش گسترده ای برای ایجاد نشاط و شادابی به عمل می آید. از طریق برپایی مراسم و برنامه های مفرح و شادی بخش، با نگرانی، اضطراب و ترس که حالاتی بازدارنده به حساب می آیند مبارزه می شود. اکنون این سؤال اساسی مطرح است که چرا اسلام به ستایش حالاتی ناخوشایند چون اندوه و ترس پرداخته و پیروان خود را به داشتن چنین حالاتی ترغیب کرده است، تا آنجا که حتی از شادمانی و شادکامی نکوهش نیز کرده و می فرماید: (ان الله لایحب الفرحین) (قصص۷۶)؛ خدا سرمست شدگان را دوست نمی دارد.

بنابراین، براساس یک اصل اساسی در اسلام، خداوند متعال مبتنی برحکمت خود، قوا، حالات، تمایلات و غرایزی را در انسان قرار داده است و نه فقط ارضای به هنگام آنها مفید است، بلکه در مواردی واجب نیز می باشد. پس هیچ یک از آنها را نمی توان لغو و بی فایده و یا مضر دانست؛ چون انجام کار لغو و گزاف با حکمت خداوند ناسازگار است. مهم آن است که انسان بداند خداوند آن قوا، تمایلات و غرایز را برای چه منظوری قرار داده و ما در چه مواردی باید از آنها استفاده کنیم. پس نه لغو و زیان بار دانستن حالاتی چون اندوه و ترس از سوی برخی مکاتب روان شناسی و دیگران صحیح است و نه توصیه و تأکید بر مبارزه مطلق با غریزه جنسی و پلید دانستن آن از سوی برخی از گرایش ها و نحله های مسیحی و برخی از فرقه های انحرافی مسلمان.

نشاط و شادی مطلوب در اسلام

همچنان که در قرآن و روایات حزن و خوف سازنده ستایش شده، از شادی و سرور نیز ستایش شده است و اگر شادی، سرور و نشاط مطلوب اسلام نمی بود، از آنها ستایش نمی شد. در روایات، بخصوص درباره شاد کردن دیگران، سفارش شده است. البته، چنان که خوف و حزن به نحو مطلق مطلوب نیست و مطلوب بودن آنها در صورتی است که سازنده و در جهت تعالی و کمال انسان باشند و موجب اخلال در زندگی و روان انسان نگردند، شادی و نشاط نیز در صورتی مطلوب است که موجب غفلت و سرمستی انسان نگردد و او را از انجام وظایف اجتماعی و الهی خویش بازندارد.

رسول اکرم(ص) فرمودند: «هر کس مؤمنی را خوشحال سازد مرا خوشحال ساخته و هر کس مرا خوشحال سازد خدا را خوشحال گردانده است.»(کافی/۲/۱۸۸)

در روایتی دیگر، امام محمد باقر(ع) می فرمایند: «لبخند شخص به روی برادر مومنش حسنه است و برطرف کردن اندوهی از او نیز حسنه است و خداوند به چیزی محبوب تر از مسرور ساختن مومن، پرستش نشده است.»(همان)

همچنین در روایتی درباره مطلوب بودن نشاط و ضرورت برخورداری از نشاط بخصوص به هنگام عبادت و بندگی خداوند، آمده است که امیرمؤمنان(ع) در شب های سرد جهت به دست آوردن نشاط، برای خواندن نماز شب، بدن خود را شست شو می دادند. (بحارالانوار/ ۸۱/۲۳)

اسلام به هیچ وجه با شادی و نشاط مخالفتی ندارد و نیاز به شادی و نشاط نیازی غریزی است. بدون نشاط نه امور دنیوی انسان به انجام می رسند و نه امور اخروی. انسان سست و تنبل و بی نشاط، نه انگیزه و حال فعالیت های دنیوی، نظیر کار و تلاش، درس خواندن، معاشرت با خانواده و دوستان را دارد و نه حال عبادت خداوند و فعالیت برای تأمین آخرت خویش. آنچه اسلام با آن مخالف است بدمستی ها، لذت جویی ها و شادی های صرفا دنیوی است که کاملا آخرت و لذت های معنوی را از یاد انسان می برند.

شادی نامطلوب، شادی افراطی و بدمستی است که انسان را از خویشتن و موقعیتی که در آن قرار دارد و از آخرت غافل می سازد. این نوع شادی، ارزش وجودی انسان را پایمال می سازد و او را در حد یک حیوان هوسران و سرمست از لذت های پوچ حیوانی تنزل می دهد و موجب می گردد رفتار و حرکات سبک غیراخلاقی از او صادر شود. غالبا کسانی که در مجالس لهو و لعب و پارتی ها به عیاشی و خوش گذرانی و در اوج شادی و بدمستی به رقص می پردازند، توجهی به اطراف و حتی حالات خود ندارند و گاهی کاملا کنترل حرکات و رفتار خویش را از دست می دهند. بی شک چنین شادی هایی مذموم هستند و الا شادی معقول و شادی ای که از درک نعمت های خدا و استفاده از آنها حاصل می آید و یا شادی ای که از کسب رضایت خداوند به وجود می آید، مطلوب و سازنده است.

پست سریع خارجی در کمترین زمان

#نمایندگی_رایتل_شیراز

#نمایندگی_ایرانسل_شیراز

#نمایندگی_آسیاتک_شیراز

#نمایندگی_کارگزاری_آگاه_شیراز

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

علی دهقان | دوشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۰۲ ب.ظ

پست سریع خارجی در کمترین زمان

#نمایندگی_رایتل_شیراز

#نمایندگی_ایرانسل_شیراز

#نمایندگی_آسیاتک_شیراز

#نمایندگی_کارگزاری_آگاه_شیراز

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

 

امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت

در روز بیستم جمادى الثانى ۱۳۲۰ هجرى قمرى مطابق با ۳۰ شهریـور ۱۲۸۱ هجرى شمسى ( ۲۴ سپتامپر ۱۹۰۲ میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها, روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد.

او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض) که پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجأَ مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود.

در حـالـیکه بیـش از ۵ مـاه از ولادت روح الـلـه نمى گذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید.

بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتـیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است و همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حق‌جـو بـود سپرى کرد اما در سـن ۱۵ سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .

هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی

اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروز ۱۳۰۰ هـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب ۱۳۴۰ هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا مـیـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى, و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سـیـد عـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد.

پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیجـه رسـیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعـیـم حـوزه عـلمـیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان, امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـدیه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجد سلماسى و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب ۱۴ سال در مسجـد شیخ اعظـم انصــــارى (ره) معارف اهل بـیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستـیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.

امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربـیت و محیط خانـوادگى و شرایط سـیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال ۴۱و۱۳۴۰ ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قـیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتـیـب قـیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در ۱۵ خـرداد سال ۱۳۴۲ با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمـیـنى و اسلامـى بـودن انگـیـزه ها و شعارها و هدفهـاى قیام, سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى گردید امام خمـیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیکه نـوجـوانى ۱۲ ساله بـوده چنین یاد مـى کند : مـن هـر دو جـنـگ بـیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتـیـم در خـمـیـن, مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم, مـورد هـجـوم رجـبعلـیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود, بـچـه بودم, دور ایـن سنگـرهایى که بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند, آنجا مى رفـتـیــم سنگرها را سرکشـى مى کردیـم. کـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند ۱۲۹۹ شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و مدارک تاریخـى و غـیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـارکنـده را محدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیکتاتـورى پدید آورد که در سایـه آن هـزار فامـیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاکـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید.

 

 

در چنین شرایطـى روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یکـسو و دشمـنی‌هاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد واندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.

زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.

پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( ۱۰ بهمـن ۱۳۱۵ ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـیـه قـم را آیات عـظـام :

سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید.

آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود کـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمـیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطـیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.

امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعـیـت حـوزه ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانى همچون آیـه الـلـه مـدرس تکـمیل مى کرد دریافـته بـود که تـنها نقـطـه امـیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى که پـس از شکست مشروطیت و بخصـوص پـس از روى کار آوردن رضا خان پدید آمده است, بیدارى حوزه هاى عـلمـیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.

امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال ۱۳۲۸ طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهـیـه کرد و بـه آیـه الـلـه بـروجردى پـیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت .

اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لایحه انجـمـنـهاى ایالتى و ولایتى کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن, سوگـند به قرآن کریـم و مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کاندیـداها تغییر مـى یافت در ۱۶ مهـر ۱۳۴۱ به تصـویب کـابـیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى دیگر بـود.

حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقـیـقا بـه منظور قانـونـى کـردن حضـور عناصر بهایـى در مصـادر کـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانکه قـبـلا نـیـز اشاره شد پـشتـیـبـانى شـاه از رژیـم صهـیـونیـستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرائـیل شرط حمایـتهاى آمـریـکـا از شـاه بـود. نـفـوذ پـیـروان مـسـلک استعـمـارى بهـائـیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـى بخشید. امام خمـیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .

نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمـیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر وکارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـای سرگـشـاده اعـتـراض آمـیز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمـیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود.

در یکـى از ایـن تلگرافها آمده بـود:اینجانب مجددا به شما نصیحت مى کنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید واز عواقب وخـیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساسی بـترسید وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلکت را به خطـر نـیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد.

بدیـن ترتـیـب ماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بـویژه از آن جهـت بـود کـه طى آن ویـژگـیـهـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود. باو جـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـنها, فـشـار آمریکـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه ۱۳۴۱ اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند .

با پیشنهاد امام خمینى عـیـد باسـتانـى نـوروز سـال ۱۳۴۲ در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامـیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفـیـد شاه بـه انقـلاب سـیـاه تعـبـیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریکا و اسرائیل افـشا شده بود . از سـوى دیگـر, شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمـیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفـیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران مى‌آمد .

 

امام خمـیـنى در اجـتماع مردم, بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـم پـیـمان بـا اسـرائـیـل یاد مـى کـرد و مـردم را بـه قـیام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن ۱۳۴۲ شدیـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود : امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( ۱۳ فروردیـن ۴۲ ) اعلامـیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .

راز تأثیر شگـفت پـیـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبـیـنـش که تا مرز جانـبازى پیـش مـى رفت را بایـد در هـمـیـن اصـالت انـدیشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد .

سال ۱۳۴۲ با تحریـم مراسـم عـیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریکـا اصـرار مـى ورزیـد و امام خـمـیـنى بر آگاه کردن مردم و قـیـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـریکـا و خیـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فروردیـن ۱۳۴۲ آیـه الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد کـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و کیان حـوزه ها مطرح شده بود .

حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها, پاسخ تلگـراف آیـه الـلـه العـظـمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تاکیـد کرده بـود کـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست .

امام خمیـنـى در پیامـى( بـه تایخ ۱۲ / ۲ / ۱۳۴۲ ) به مناسـبـت چهـلـم فاجعـه فـیـضـیـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـاکید ورزید وپیمانهاى شـاه و اسـرائیل را محکـوم کرد .

قیام ۱۵ خرداد

ماه محرم ۱۳۴۲ که مـصادف با خرداد بـود فـرا رسـید. امام خمینى از ایـن فـرصت نهـایت اسـتفاده را در تحـریک مردم بـه قیام عـلیـه رژیـم مستبد شاه به عمل آورد.

امام خمینى در عـصـر عاشـوراى ۱۳ خرداد سال ۱۳۴۲شمسى در مـدرسه فیضـیـه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام ۱۵ خرداد بود ایراد کرد.

در همیـن سخنرانى بـود که امام خمـیـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصیحت مـى کنـم، اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه! مـن به تو نصیحت مى کـنم دسـت بـردار از این کارها، آقا اغـفـال مى کنند تو را. مـن مـیل ندارم کـه یـک روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شکر کـنند... اگر دیکـته مى دهند دسـتت و مى گـویند بخـوان، در اطـرافـش فکـر کـن.... نصـیحت مرا بـشـنـو... ربط ما بـیـن شـاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت مـى گـوید از اسرائـیـل حرف نزنـیـد... مگر شاه اسـرائـیلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش کـردن قـیـام را صادر کـرد.

نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه ۱۴ خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد ۴۲ ) صـدها کماندوى اعـزامـى از مرکز، منزل حضرت امـام را محاصره کردند و ایشان را در حالیکه مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسـیـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى کـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد. صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگیرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شیـراز ودیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد.

نزدیکترین ندیم همیشگى شاه، تیمـسار حسیـن فردوست در خاطراتش از بکارگیرى تجربیات و همکارى زبـده ترین ماموریـن سـیاسى و امـنیـتى آمریکا براى سرکـوب قـیام و هـمچنیـن از سراسـیمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواک در ایـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضـیح داده است که چگـونه شـاه و ژنـرالهـایـش دیـوانه وار فرمان سرکـوب صادر مى کردند.

امام خمینـى، پـس از ۱۹ روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد.

با دستگیرى رهبـر نهـضـت و کـشتار وحشیانه مـردم در روز ۱۵ خـرداد ۴۲، قیام ظاهرا سرکوب شد. امـام خمـینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـویان، با شهـامت و اعلام ایـنکه هـیـئـت حاکمه در ایـران و قـوه قضائیه آنرا غـیر قـانـونـى وفـاقـد صلاحـیت مـى داند، اجتـناب ورزیـد. در شامگاه ۱۸ فـروردیـن سال ۱۳۴۳ بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گیرد وجشنهاى باشکـوهى در مـدرسه فـیـضـیـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود.

اولیـن سالگـرد قـیام ۱۵خـرداد در سال ۱۳۴۳ با صـدور بیانیه مـشتـرک امام خمـیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه هاى جداگانه حـوزه هاى علمـیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.

امـام خمـینـى در ۴ آبـان ۱۳۴۳ بـیانـیـه اى انقلابـى صادر کرد و درآن نـوشـت : دنـیا بـدانـد که هر گرفـتارى اى کـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمـیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریکاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است... آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى کنـد. آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـى دهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون، ایران را در آبان سـال ۴۳ در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد.

سحرگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دوباره کماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خمـیـنى در قـم را محاصره کـردنـد. شگـفـت آنـکه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود.حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نیروهاى امـنـیـتى مـستقیما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا یک فـرونـد هـواپـیـماى نظامى کـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوریـن امـنیـتى و نظامى بـه آنکارا پـرواز کـرد.

 

عـصـر آنـروز سـاواک خـبـر تـبـعـیـد امـام را بـه اتهام اقـدام علیه امنیت کشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.

علی رغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به سازمانهاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.

اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شکـست و در غیاب امام خمینى به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پـسند زد. اقـامت اجبارىدر تـرکیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن کتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.

تبعید امام خمینی (ره) از ترکیه به عراق

روز ۱۳ مهرماه ۱۳۴۳ حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیه الله حاج آقا مصطفـى از ترکیه به تبعیدگاه دوم، کشـور عراق اعزام شدند. امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى کاظمیـن، سامـرا و کـربلا شتـافت ویک هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت کرد.

دوران اقامت ۱۳ ساله امام خمـینى در نجف در شرایطى آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـرکیه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و کارشکـنـیها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویاروی بـلکه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن سالها بـه تلخى تمام یاد کرده است. ولى هـیچـیـک از ایـن مصـائب و دشـواریها نـتـوانـست او را از مـسیــرى که آگـاهانه انتخاب کرده بود باز دارد.

امام خمینى سلسله درسهاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفتها و کارشکنیهاى عناصر مغرض در آبان ۱۳۴۴ در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز کرد که تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت. حوزه درسى ایشان به عنـوان یکى از برجسته تریـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ کیفیت و کمیت شـاگـردان شنـاخته شـد.

امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پیک‌هایى بـه ایران، ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قـیام ۱۵ خـرداد فـرا مى خواند.

امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعـید، علی رغـم دشواریهاى پدید آمـده، هیچگاه دست از مبارزه نـکـشیـد، وبـا سخنـرانیها و پیامهـاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت.

امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در ۱۹ مهر ۱۳۴۷ دیـدگاههاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زکات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد.

اوایل سال ۱۳۴۸ اختلافات بـیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو کشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانـیان مقیـم این کشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج کرد. حزب بـعث بـسـیار کوشید تا از دشمـنى امام خمـیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد.

چهار سال تـدریس، تلاش و روشنگرى امام خمـیـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـک در سال ۱۳۴۸ علاوه بر مبارزین بیـشمار داخل کشور مخاطبین زیادى در عراق، لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد که نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مى دانستند.

امام خمینی (ره) و استمرار مبارزه (۱۳۵۶ - ۱۳۵۰)

نیمه دوم سال ۱۳۵۰ اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق انجامید. امام خمینى طـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدا اقدامات ایـن رژیـم را محکـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیـش آمـده تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حکـام بـغداد بـا آگـاهـى از پیـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرایط اجـازه خـروج ندادند سال ۱۳۵۴ در سالگرد قیام ۱۵ خـرداد، مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلاب انقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پیـش از ایـن سازمانهـاى چـریکـى متلاشـى شـده وشخصیتهاى مذهبى و سیاسى مبارز گرفـتار زندانهاى رژیم بودند.

شاه در ادامه سیاستهاى مذهـب ستیز خود در اسفنـد ۱۳۵۴ وقیحـانه تاریخ رسمـى کشـور را از مـبدا هجرت پیامـبـر اسلام بـه مبدا سلطنت شاهان هخامنشى تغـییر داد. امام خمینى در واکنشى سخت، فـتوا به حرمت استفاده از تاریخ بـى پایـه شاهنشاهـى داد. تحریـم اسـتفـاده از ایـن مبدا موهـوم تاریخى هـمانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال ۱۳۵۷ ناگزیـر از عقـب نشینـى و لغو تـاریخ شاهنشاهى شد.

اوجگیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۶ و قیام مردم

 

امام خمینـى که بـه دقت تحـولات جارى جهان و ایـران را زیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـایت بـهـره بـردارى را کـرد. او در مرداد ۱۳۵۶ طـى پیامى اعلام کرد : اکنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـکاس جنایات رژیـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است که باید مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـنـخـواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جایـى درنگ از آن استفاده کنند و بى پرده بپا خیزند.

شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمـینى در اول آبان ۱۳۵۶ و مراسم پر شکـوهـى که در ایران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خیزش دوباره حـوزه هاى علمیه و قیام جامعه مذهـبى ایران بـود. امام خمـینى در همان زمان به گـونه اى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفـیـه الهى نامیده بـود. رژیـم شاه با درج مقاله اى تـوهـیـن آمـیـز عـلیـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ایـن مـقـاله، بـه قـیام ۱۹ دى مـاه قـم در سـال ۵۶ منجـر شد کـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاک و خـون کشیـده شـدند. شاه علی رغم دست زدن به کشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش کند.

او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را به عنوان تنها راه باقـیمانـده در شرایط دست زدن آمریکا بـه کـودتاى نظامـى ارزیـابـى مى کرد.

هجرت امام خمینی (ره) از عراق به پاریس

در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نـیـویـورک تصـمـیـم به اخراج امام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر ۱۳۵۷ مـنزل امـام در نجف بـوسیله قـواى بعثـى محاصره گردیـدانعکاس ایـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران، عراق و دیگـر کشـورها مـواجه شـد.

روز ۱۲ مهر ،امام خمینى نجف را به قصد مرز کـویت ترک گـفـت. دولت کویـت با اشاره رژیـم ایـران از ورود امـام بـه ایـن کـشـور جلوگـیـرى کـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى ) تصمیـم بـه هجـرت به پاریـس گرفت. در روز ۱۴ مهـر ایشان وارد پاریس شدند.

و دو روز بعد در منزل یکى از ایرانـیـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاریـس ) مستقـر شـدنـد. مامـوریـن کاخ الیزه نظر رئیـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالـیـت سـیاسـى بـه امام ابلاغ کـردنـد. ایـشـان نیز در واکـنـشــى تنـد تصـریح کـرده بـود که ایـنگونـه محدودیتها خلاف ادعاى دمکراسى است و اگر او ناگزیر شـود تا از ایـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ایـن کـشـور بـه آن کـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد کشیـد.

امام خمـیـنى در دیـماه ۵۷ شـوراى انقلاب را تکشیل داد. شاه نیز پـس از تشکیل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى کـابـینه بختیار در روز ۲۶ دیـماه از کشـور فـرار کـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ایران پیچید و مردم در خیابانها به جشـن و پایکـوبى پرداختند.

بازگشت امام خمینی (ره) به ایران پس از ۱۴ سال تبعید

اوایل بهمـن ۵۷ خبر تصمیم امام در بازگشت بـه کـشور منتشر شد. هر کس که مى شنید اشک شوق فرو مى ریخت. مردم ۱۴ سال انتظار کشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیامـهـایى به مردم ایران گـفـته بـود مى خـواهد در ایـن روزها سرنـوشـت سـاز و خطیر در کنار مردمـش باشد. دولت بخـتـیار با هماهنگى ژنرال هایزر فـرودگـاههاى کشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.

دولت بختیار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نـیـاورد و ناگزیـر از پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمینـى بامداد ۱۲ بهمـن ۱۳۵۷ پـس از ۱۴ سال دورى از وطـن وارد کشـور شـد. استقبال بـى سـابـقـه مـردم ایـران چنـان عـظـیـم و غـیـر قـابل انکـار بــود که خبرگزاریهاى غربـى نیز ناگزیر از اعـتـراف شـده و مستـقـبـلیـن را ۴ تا ۶ میلیون نفر برآورد کردند.

رحلت امام خمینی (ره)، وصال یار، فراق یاران

امام خمینى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را که مـى بایــست ابـلاغ کنـد ، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـکار گرفته بـود. اینک در آستـانه نیمه خـرداد سـال ۱۳۶۸ خـود را آماده ملاقات عزیزى مى کرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود. سروده هاى عارفانه اش همه حاکى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد بـراى او ، و جانــکاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش ، فـرا مـى رسید. او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى کنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امـیدوارم که عذرم را در کـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند.

شگفت آنکه امام خمینـى در یکـى از غزلیاتـش که چنـد سال قبل از رحلت سروده است:انتظار فرج از نیمه خرداد کشم سالها مى گذرد حادثه ها مى آید ساعت ۲۰ / ۲۲ بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال ۱۳۶۸ لحظه وصال بـود. قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احـیا کرده بـود. بــه وسیله دوربین مخفـى اى که تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى که گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دلها بر افکند که وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممکـن نیست. لبها دائمـا به ذکـر خـدا در حـرکت بود.

 

در آخرین شب زندگى و در حالى که چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن ۸۷ سالگى تحمل کرده بود و در حالیکه چندیـن سرم به دستهاى مبارکـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى کرد. در ساعات آخر ، طمانینه و آرامشى ملکـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اکرم (ص) را زمـزمه مـى کـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود که روحـش به ملکـوت اعلى پرواز کرد. وقتى که خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـویـى زلزله اى عظیـم رخ داده است ، بغضها تـرکیـد و سرتاسر ایران و همـه کانـونهایـى کـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــکپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد. هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها تـوصیف کند.

مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتـند این چنیـن ضجه کـنند و صحنه هایى پدید آورند که در تاریخ نمونه اى بـدیـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان کسـى را از دست داده بـودند کـه عـزت پـایمال شـده شان را بـاز گـردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمریکایى و غربـى را از سرزمینشان کـوتاه کرده بود ، اسلام را احــیا کـرده بــود ، مسلمـیـن را عــزت بـخـشـیـده بـــود ، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا کـرده بـود ، رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شیـطانـى دنـیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح کـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت کرده بود و ۸ سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى کرده بـود که در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت که آشکارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه مـى شـد. مردم ،رهبر محبـوب و مرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند.

شایـد کسانـى که قـادر به درک و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد ، اگـر حالات مردم را در فیـلمهاى مـراسـم تودیع و تشییع و خاکسپارى پیکر مطهر امام خمینـى مشاهده کنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن که در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از کار ایستـاده بـود را بشنـوند و پیکرهایى که یکـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوش شـده ، بر روى دسـتها در امـواج جمعـیت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فیلمها و عکسها ببیننـد، در تفسیر ایـن واقعیتها درمانده شوند.

امـا آنـانکه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه کـرده انـد، مشکلـى نـخواهند داشت. حقیقـتا مردم ایران عاشق امام خمینى بـودند و چـه شعار زیبا و گـویایى در سالگرد رحلتـش انتخاب کرده بـودند که: عشق به خمینـى عشق به همه خوبیهاست.

روز چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ ، مجلس خبرگان رهبری تشکیل گردیـد و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینى تـوسـط حضرت آیـه الله خامنه اى که دو ساعت و نیـم طـول کشید ، بحث و تبـادل نظر براى تعییـن جانشینـى امام خمینـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت سـرانجام حضرت آیـه الله خامنه اى ( رئیـس جمهور وقت ) که خود از شـاگـردان امـام خمینـى ـ سلام الله علیه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از یـاوران قیـام ۱۵ خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام درهمـه فـراز و نشیبها در جـمع دیگـر یــاوران انـقلاب جـانبـازى کرده بود ، به اتفاق آرا براى ایـن رسالـت خطیر بـرگـزیده شد. سالها بـود که غـربیـها و عوامل تحت حمایتشان در داخل کشـور که از شکست دادن امـام مایـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند.

اما هـوشمندى ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خـبرگان و حمایـت فـرزنـدان و پیـروان امـام همه امیدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پایان راه او نبـود بلکه در واقع عصر امام خمینـى در پهـنه اى وسیعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود. مگر اندیشه و خـوبى و معنویت و حقیقت مى میرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد ۶۸ میلونها نفر از مردم تهران و سـوگوارانى که از شهرها و روستاها آمـده بـودند ، در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع کردنـد تـا بـراى آخـریـن بـار با پیکر مطهر مـردى که بـا قیـامش قـامت خمیـده ارزشها و کرامتها را در عصر سیاه ستـم استـوار کرده و در دنـیا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز کرده بود ، وداع کنند.

هیچ اثرى از تشریـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود. همه چیز، بسیجى و مردمى وعاشقانه بـود. پیـکر پاک و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه میلیـونها نفـر از جمعیت مـاتـم زده چـون نگینى مى درخشید. هر کس به زبان خویـش با امامـش زمـزمه مى کرد و اشک مـى ریخت. سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جمیعت سیاهپوش بود.

پـرچمهاى عزا بـر در و دیـورا شهر آویخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراکـز و ادارات و مـنازل به گـوش مـى رسیـد. شـب کـه فـرا رسیـد هزاران شمع بیاد مشعلـى که امـام افـروخـته است ، در بـیابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد. خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود.

فریاد یا حسیـن بسیجیان که احساس یتیمى مـى کـردنـد و بــر سـر و سینه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورایـى کرده بـود. بـاور اینـکـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید ، طاقتـها را بـرده بـود. مـردم شـب را در کـنار پیـکـر امـام بـه صبـح رسانیدند. در نخستین ساعت بامداد شانزدهم خــرداد ، میلیونها تـن به امامت آیه الله العظمـى گلپایگانى(ره) با چشمانى اشکبار برپیکر امام نماز گزاردند.

انبـوهى جمعیت و شکوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمـینى به کشـور در ۱۲ بهمـن ۱۳۵۷ و تـکـرار گسـتـرده تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیکر امام ، از شگفـتیهاى تـاریخ اسـت. خـبرگـزاریهاى رسمـى جهـانـى جمعیت استقبال کننده را در سال ۱۳۵۷ تا ۶ میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشـییـع را تا ۹ میلیـون نفر تخمیـن زدند و ایـن در حالى بـود که طى دوران ۱۱ ساله حکومت امام خمینى به واسطه اتحـاد کشـورهای غربى و شرقى در دشمنى با انقلاب و تحمیل جنگ ۸ ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـر آنـان ، مردم ایـران سخـتیها و مشکلات فـراوانـى را تحـمـل کرده و عزیزان بى شمارى را در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـایـست بـتدریج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز این چنیـن نشـد. نسل پرورش یـافـته در مکتب الـهى امام خمینى به ایـن فرمـوده امام ایـمان کامـل داشـت که :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداکاریها و جان نثـاریها ومحرومیتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـکه مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـکان ادامـه نیافت ، طـى اطلاعیه هاى مـکرر از رادیـو اعلام شـد کـه مـردم بـه خانه هایشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوکـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد.

پست سریع خارجی در کمترین زمان

#نمایندگی_رایتل_شیراز

#نمایندگی_ایرانسل_شیراز

#نمایندگی_آسیاتک_شیراز

#نمایندگی_کارگزاری_آگاه_شیراز

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

اماکن مذهبی شیراز

علی دهقان | دوشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۰۰ ب.ظ

پست سریع خارجی در کمترین زمان

#نمایندگی_رایتل_شیراز

#نمایندگی_ایرانسل_شیراز

#نمایندگی_آسیاتک_شیراز

#نمایندگی_کارگزاری_آگاه_شیراز

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

اماکن مذهبی شیراز            

           

 

آستان مقدس حضرت شاه چراغ(ع)

حضرت میر سید احمد فرزند امام موسی کاظم (ع) معروف به شاه چراغ برادر حضرت امام رضا(ع) در آغاز قرن سوم هجری به شیراز هجرت نموده و در همانجا وفات یافته است.

           

آستان مقدس حضرت س دعلاءالد ن حس ن

این زیارتگاه که در جنوب شرقی شهر شیراز قرار دارد,بارگاه حضرت سید علاالدین حسین برادر شاهچراغ است که در اواخر قرن دوم هجری و اوایل قرن سوم , هنگامی که برای دیدار برادر خود امام رضا از راه شیراز عازم توس بود در شیراز ش ید وبه خاک سپرده شد. بنای روی مقبره در آغاز در زمان قتلغ خان والی فارس ساخته شده ولی بنای اساسی ترئینات ,کاشی کاری و گنبد سازی آن در زمان صفویه صورت گرفته است .

           

آرامگاه عل ابن حمزه

این بقعه درکنار پل دروازه اصفهان قرار گرفته و محل دفن یکی از امامزادگان است که صحن وحرمی بزرگ و زیبا دارد.

           

مسجد وکیل

این مسجد به نام مسجد سلطانی وکیل معروف است و از آثار پر ارزش دوره زندیه به شمار می رود. این مسجد هم اکنون محل برگذاری نماز جمعه شیراز است. علاوه بر بزرگی از ارزش واهمیت تاریخی نیز بر خوردار است . کاشی کاری زیبا ,‌حجاری ستون های 48 گانه و منبر یکپارچه مرمرین آن از شاهکارهای دوره زندیه به حساب میاید.

           

مسجد جامع عتیق

مسجد جامع عتیق از کهن ترین مساجد استان فارس است .این مسجد پس از لشکر کشی عمرو لیث صفاری در سال 276 هجری قمری به شیراز به شکرانه پیروزی و تصرف این شهر بنا شد. کار ساخت این بنا, در سال 281 هجری قمری خاتمه یافت .

           

 

مسجد نو ش دا

نام این مسجد که پس از مسجد جامع عتیق ,‌کهن ترین مسجد شیراز است ‌در قدین مسجد اتابک بود.ساخت بنای اولیه این مسجد در سال 598 هق توسط اتابک سعدبن زنگی آغاز شد و در سال 615 ه ق به اتمام رسید.

پست سریع خارجی در کمترین زمان

#نمایندگی_رایتل_شیراز

#نمایندگی_ایرانسل_شیراز

#نمایندگی_آسیاتک_شیراز

#نمایندگی_کارگزاری_آگاه_شیراز

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

اسامی که در قرآن ذکر شده

علی دهقان | چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۳۰ ق.ظ

اسامی پیامبرانی که در قرآن ذکر شده

پاسخ : نام بیست و هفت پیامبرالهی در قران مجید ذکر شده است که اسامی آن ها به ترتیب عبارت انداز:

1 حضرت آدم 2 حضرت ادریس 3 حضرت نوح 4 حضرت هود 5 حضرت صالح 6 حضرت ابراهیم 7 حضرت اسحاق 8 حضرت اسماعیل 9 حضرت لوط 10 حضرت یعقوب 11 حضرت یوسف 12حضرت ایوب 13 حضرت شعیب 14 حضرت موسی 15 حضرت هارون 16 حضرت طالوت 17-حضرت الیاس 18 حضرت الیسع 19 حضرت ذوالکفل 20 حضرت داوود 21 حضرت سلیمان 22حضرت یونس 23 حضرت زکریا 24 حضرت یحیی 25 حضرت عیسی 26 حضرت عزیر 27 حضرت محمد پیامبرعظیم الشان اسلام (1).

در عین حال پیامبران دیگری نیز بوده اند که نام آنها در قرآن بیان نشده است.

خداوند می فرماید: و پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم. سرگذشت بعضی از آنها را برای تو بیان کردیم و سرگذشت برخی دیگر را بیان نکردیم . (2)

بنابراین پیامبران منحصر در آنانی نیست که نام شان در قرآن بیان شده است. در برخی از آیات اشاره می شود که برای قوم بنی اسرائیل پیامبران بسیاری بوده اند.

روایات واخبار در منابع شیعه وجود دارد که تعداد پیامبران الهی را تا یکصد و بیست و چهارهزار نفر ذکر می کنند که به عنوان نمونه روایتی را از کتاب بحارالأنوار مطرح می کنیم :

در باب وصایای پیامبر(ص) به أبی ذر آمده است که أبی ذر غفاری می گوید: روزی بر پیامبر گرامی اسلام (ص) وارد شدم در حالیکه پیامبر به تنهایی در مسجد نشسته بودند، من خلوتی مسجد را غنیمت شمردم تا این که وصایایی را از پیامبر(ص) بشنوم . اتفاقاً از پیامبر(ص) سوال کردم که : یا رسول الله ، أنبیای الهی قبل ازشما چند نفر بودند؟ پیامبر فرمود: یکصد وبیست و چهار هزار نبی(ع(

شیر درنده اسامی حیواناتی که در قران امده

 

معادل عربی آن قسورة می‌باشد و در آیه پنجاه و یک سوره المدثر چنین آمده:
«
که از (مقابل) شیرى فرار کرده‏اند

گاو

در زبان عربی معادل بقرة می‌باشد که نام دومین سوره قرآن کریم می‌باشد و همچنین در خود سوره بقره __ آیات 67تا 71 و همچنین آیات144 تا 146 نیز آمده است.
از جمله در آیه «69» آمده:
گفتند: « از پروردگارت بخواه‏، تا بر ما روشن کند که رنگش چگونه است‏؟ گفت‏: وى مى‏فرماید: آن ماده گاوى است زرد یکدست و خالص‏، که رنگش بینندگان را شاد مى‏کند

گوساله

معادل عربیش العجل می‌باشد که در سوره بقره آیات 51 و 54 و 92 و 93سوره نساء آیه 153سوره الاعراف آیه 152و سوره هود آیه 69سوره الذاریات آیه 26 آمده است، از جمله در آیه 51 سوره بقره چنین آمده:
«
و آنگاه که با موسى چهل شب قرار گذاشتیم‏؛ آنگاه در غیاب وى‏، شما گوساله را (به پرستش‏) گرفتید، در حالى که ستمکار بودید

الاغ

در زبان عربی معادل حمار می‌باشد که در سوره بقره آیه 259 و سوره المدثر آیه 50 سوره النحل آیه 80 و سوره جمعه آیه 5 آمده است. از جمله در آیه پنجم سوره چنین آمده است: « مثل کسانى که (عمل به‏) تورات بر آنان بار شد (و بدان مکلف گردیدند) آنگاه آن را به کار نبستند، همچون مثل خرى است که کتابهایى را برپشت مى‏کشد. (وه‏) چه زشت است وصف آن قومى که آیات خدا را به دروغ گرفتند. و خدا مردم ستمگر را راه نمى‏نماید

زنبور

در زبان عربی معادل نحل بوده و و نام سوره شانزدهم قرآن بوده و علاوه بر آن در آیه شصت و هشتم این آیه بدین صورت آمده است:
«
و پروردگار تو به زنبور عسل وحى (و الهام غریزى) نمود که‏: از کوه‏ها و درختان و داربستهایى که مردم مى‏سازند، خانه‏هایى برگزین.‏»

مورچه

در زبان عربی معادل نمل بوده و علاوه بر آنکه نام سوره بیست و هفت قرآن کریم است و در آیه هیجدهم این سوره نیز آمده بدین صورت آمده است:
«
آنها حرکت کردند تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچه‏اى گفت‏: به لانه‏هاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى که نمى‏فهمند

پرنده

معادل عربیش ابابیل است که در آیه سوم سوره فیل چنین آمده:
«
و بر سر آنها پرندگانى را گروه گروه فرستاد »

عنکبوت

علاوه بر اینکه نام سوره بیست و نهم قرآن کریم است در آیه چهل و یک همین سوره نیز به این صورت آمده:
«
داستان کسانى که غیر از خدا دوستانى اختیار کرده‏اند، همچون عنکبوت است که (با آب دهان خود) خانه‏اى براى خویش ساخته‏، و در حقیقت (اگر مى‏دانستند) سست‏ترین خانه‏ها همان خانه عنکبوت است‏

پشه

معادل عربیش بعوضة می‌باشد و در آیه بیست و ششم سوره بقره چنین آمده:
«
خداوند از این که به موجودات ظاهرا کوچکى مانند پشه‏، و حتى کمتر از آن‏، مثال بزند شرم نمى‏کند. در این میان‏ آنان که ایمان آورده‏اند، مى‏دانند که آن‏، حقیقتى است از طرف پروردگارشان‏؛ و اما آنها که راه کفر را پیموده‏اند، این موضوع را بهانه کرده‏ مى‏گویند: منظور خداوند از این مثل چه بوده است‏؟! آرى‏، خدا جمع زیادى را با آن گمراه‏، و گروه بسیارى را هدایت مى‏کند؛ ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مى‏سازد»

فیل

نام سوره صد و پنجم قرآن هست و در آیه یکم این سوره نیز آمده است.

میمون

معادل عربیش قردة می‌باشد که در سوره اعراف آیه 166 و سوره مائده آیه 60 آمده و همچنین سوره بقره آیه 65 چنین آمده:
«
و کسانى از شما را که در روز شنبه (از فرمان خدا) تجاوز کردند نیک شناختید، پس ایشان را گفتیم‏: بوزینگانى طردشده باشید

شتر

معادل عربیش الابل می‌باشد و در سوره انعام آیه 144 و سوره الغاشیه آیه 17 چنین آمده:
«
آیا آنان به شتر نمى‏نگرند که چگونه آفریده شده است‏؟

خوک

معادل عربیش خنزیر بوده و در آیه 173 سوره بقره و همچنین سوره مائده آیه 3 وآیه 60 آمده و همچنین در سوره انعام آیه 145 چنین آمده:
«
بگو: در آنچه به من وحى شده است‏، بر خورنده‏اى که آن را مى‏خورد هیچ حرامى نمى‏یابم‏، مگر آنکه مردار یا خون ریخته یا گوشت خوک باشد که اینها همه پلیدند. یا (قربانیى که‏) از روى نافرمانى‏، (به هنگام ذبح‏) نام غیر خدا بر آن برده شده باشد. پس کسى که بدون سرکشى و زیاده‏خواهى (به خوردن آنها) ناچار گردد، قطعاً پروردگار تو آمرزنده مهربان است‏

ملخ

معادل عربیش الجراد بوده و در سوره اعراف آیه 133 همراه با نام چند حیوان چنین آمده:
« سپس بلاها را پشت سر هم بر آنها نازل کردیم‏: طوفان و ملخ و آفت گیاهى و قورباغه‏ها و خون را -که نشانه‏هایى از هم جدا بودند- بر آنها فرستادیم‏؛ ولى باز بیدار نشدند، و تکبر ورزیدند، و جمعیّت گنهکارى بودند

اسامی گیاهان و میوه ها در قرآن

خرما (رطب) درخت خرما (نخل)

کلمه نخل، نخله و نخیل در بیست آیه از قرآن آمده است. در هشت آیه نخل به تنهایی ذکر شده و در دوازده آیه دیگر در جمع میوه ‌‌هایی مانند زیتون، انار و انگور ذکر گردیده است.

 

افزون بر کلمه نخل، نام نوعی خاص از درخت خرما به نام «لینة» در سوره حشر آمده است. (1) از رطب نیز در سوره مریم یاد شده است. (2)

 

واژه «قطمیر» به معنای چیز بی‌ اهمیت که در لغت به معنای پوست نازک بین خرما و هسته آن است، دو بار، (3) واژه «نوی» به معنای هسته هر میوه‌ای از جمله خرماست، (4) کلمه «عرجون» به معنای چوب هلالی شکل خرما که خشک شده و به شکل داس درآمده (5) و نیز واژه «مسد» به معنای لیف خرما (6) از دیگر واژه‌های در ارتباط با خرماست که در قرآن به کار برده شده است.

 

نوشیدنی درست شده از خرما را نیز قرآن رزق نیکو نامیده (7) و آدمیان را به اندیشه در خوشه‌های به هم‌ چیده خرما و گونا‌گونی انواع آن فرا خوانده (8) و از آنان خواسته است از اسراف  و زیاده‌ روی بپرهیزند. (9)

 

همچنین باغ‌ های سرسبز خرما را از آیات الهی به شمار آورده (10) و خرما را میوه بهشتی معرفی کرده است. (11)

 
خیار (قثاء)
خداوند در ماجرای بنی‌ اسرائیل که به یک غذا قناعت نکردند، از خیار یاد کرده است. (12)

 

 ریحان
قرآن دو بار از آن یاد کرده است: یک بار در شمار نعمت‌های الهی در دنیا (13) و دیگر بار به عنوان نعمت بهشتی که به مقربان داده می‌شود. (14)

 

علامه طباطبایی می‌نویسد: ریحان در این آیه به معنای رزق و روزی است و گفته شده مقصود، گیاه خوشبوی بهشتی است که به سراغ چنین انسانی می‌ آوردند و او پس از استشمام آن جان می‌دهد. (15)

 

زقوم
درختی در دوزخ است که قرآن سه بار از آن یاد کرده و میوه‌های آن را به سر شیاطین تشبیه کرده (16) و آن را غذای گنهکاران معرفی کرده است که همانند مس درون شکم‌ها می‌جوشد. (17)

 

این درخت از اعماق جهنم می‌روید (18) که گمراهان و تکذیب‌ کنندگان شکم خود را از آن انباشته می‌کنند. (19)

 

 زنجبیل
یک بار از آن یاد شده و آن را آمیزه نوشیدنی بهشتیان معرفی کرده است. (20)

 

دهخدا ضمن اینکه زنجبیل را چشمه بهشتی معرفی می‌کند، آن را به شراب نیز ترجمه و نیز بیان می‌کند زنجبیل ریشه گیاهی معروف است که در مازندران، عمان، یمن و هندوستان یافت شده و بوی آن معطر و مطبوع بوده و طعمش گرم است. (21)

 

 زیتون
شش بار در قرآن به کار رفته است. یک بار غیر مستقیم به درختی اشاره شده که در کوه سینا می‌روید و روغن می‌دهد. (22)

 

نام این درخت دو بار به تنهایی و پنج بار همراه با دیگر میوه‌ها همچون خرما، انار، انگور و انجیر به کار رفته است.

 

قرآن رویش زیتون را از نشانه‌‌های خداوندی معرفی کرده (23) و درخت زیتون مبارک دانسته شده (24) و به آن سوگند یاد شده است.(25)

 

سدر
قرآن چهار بار از این واژه و نیز واژه سدرة استفاده کرده است. یک بار در بیان سرگذشت قوم سبأ که در اثر ناسپاسی باغ‌ هایشان نابود شد و تنها مقداری سدر برایشان باقی ماند. (26)

 

دیگر بار سخن از بهشت و بهشتیان است که در سایه درخت سدر در بهشت قرار می‌گیرند (27) و دو بار نیز در سدرة ‌المنتهی آمده است. (28)

 

 سیر(فوم)
در ماجرای بنی‌اسرائیل و درخواستشان از حضرت موسی از آن یاد شده است.(29)

 

 طوبی
یک بار در قرآن بیان شده است که بهشتیان از آن بهره‌مندند. (30)

 

اگرچه طوبی به معنای بهترین یا پاکیزه‌ ترین می‌باشد و شاید مفهوم آن این است که بهشتیان از بهترین و پاکیزه ‌ترین نعمت‌ها، دوستان، زندگی و بهترین الطاف الهی برخوردارند.

 

عدس
در ماجرای بنی‌اسرائیل از آن یاد شده است.(31)

 

 کدو (یقطین)
در ماجرای نجات حضرت یونس(علیه السلام) از شکم ماهی از آن نام برده شده که پس از بیرون آمدن از شکم ماهی، بر فراز سرش بوته کدویی رویاند تا از تابش آفتاب در امان باشد. (32)

 

 گز(أثل)
یک بار در قرآن و در ماجرای قوم سبأ آمده که پس از سیل ویرانگر از باغ‌های با طراوت آنان جز مشتی گیاه تلخ و اندکی گز و سدر نماند. (33)

 

 مسواک(خمط)
یک بار در قرآن آمده است. فاروقی می‌نویسد: در ماجرای سیل قوم سبأ که باغ‌هایشان نابود شد، تنها درختان تنومند اراک یا مسواک(خمط) و گز(اثل) و سدر (سدر لبنانی) باقی ماند.

 

برخی خمط را گیاهی با میوه‌های تلخ و برخی درخت مسواک معرفی کرده‌اند. (34)

 
موز(طلح)
یک بار در قرآن آمده و بیان شده که بهشتیان از درخت موزی که میوه‌اش بر یکدیگر چیده شده، برخوردارند.

 

 

 

  • علی دهقان

کدام پیامبر در استان تهران مدفون است؟

علی دهقان | چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۲۶ ق.ظ

اسامی 33 پیامبر خدا که در 15 استان ایران مدفون هستند/

 

خداوند پیامبران بسیاری را میان انسانها برای هدایت بشر مبعوث کرد که در قرآن اسم 25 تن از آن‌ها ذکر شده است.

حمید عسگری مدیرکل هیات‌های امناء بقاع متبرکه و موسسات خیریه سازمان اوقاف و امور خیریه گفت: کشور ایران به عنوان یک کشور اسلامی که از جایگاه خوبی برخوردار است در هزاران سال پیش الگوی تمدن و پیشرفت برای سایر ملل بود و از طرفی با توجه به خصلت ایرانی‌ها که انسان‌های نوع دوست بودند مورد اقبال و علاقه دیگران قرار می‌گرفتند لذا عده‌ای از پیامبران الهی به سرزمین ایران اسلامی آمدند تا به اذن خدا، انسان‌ها را هدایت کرده و از خطر شرک نجات دهند.

وی ادامه داد: امامزادگان و انبیاء الهی بخشی از مواریث فرهنگی ایران هستند که متاسفانه از یاد رفته‌اند و سرمایه‌های عظیم داریم که پشت خاکستر زمان نهان شده‌اند.

مدیرکل هیات‌های امناء بقاع متبرکه و موسسات خیریه سازمان اوقاف و امور خیریه گفت: در کشور ایران در 15 استان کشور 33 پیامبر و انبیای الهی مدفون هستند که به تفکیک هر استان در استان آذربایجان شرقی سه پیامبر، اصفهان و سمنان هر کدام پنج پیامبر، تهران، خراسان رضوی، خراسان شمالی، زنجان، لرستان و مرکزی یک پیامبر و استان فارس دو، قزوین چهار، گلستان دو، همدان دو، خوزستان دو و مازندران دو پیامبر الهی مدفون هستند.

عسگری خاطرنشان کرد: رسالت الهی انبیاء در دو چیز است؛ ایمان و مبدا و معاد و باور قلبی و عملی به این‌که هستی را حاکمی است و آفریدگار، جهان و انسان را بیهوده نیافریده و برای دست‌گیری او رسولان خود را فرستاده و سرانجام این کاروان هستی در بارگاه ربوبی توقف می‌کنند.

وی با بیان این‌که «امامزادگان و پیامبران الهی که در کشور ما حضور دارند شجره‌نامه و نسب‌نامه مشخصی دارند» افزود: به عنوان مثال حضرت قیدار نبی (ع) به عنوان جد سی‌ام حضرت محمد (ص) در تاریخ ذکر شده و در کتاب تاریخ یعقوبی این‌گونه آمده است که حضرت اسماعیل 12 پسر داشت که بزرگ‌ترین آن‌ها حضرت قیدار بوده که پس از وفات حضرت اسماعیل و دفن او در حجر، قیدار جانشین پدر شد و مردم را به توحید دعوت کرد.

وی ادامه داد: همچنین در این زمینه آیت‌الله مرعشی نجفی در پاسخ به سوالی در خصوص قیدار نبی پاسخ دادند، نظر به فرمایش عده‌ای از محققین در این امور، مسلم می‌باشد که مدفون در آن مزار شریف جناب قیدار جد رسول اکرم (ص) است.

اسامی این انبیاء و پیامبران بزرگوار الهی که کشور ما میزبانشان است را بر اساس مستندات دریافتی از مدیرکل هیات‌های امناء بقاع متبرکه و موسسات خیریه سازمان اوقاف و امور خیریه به ترتیب هراستان و فراوانی حضور آن‌ها در شهرها و استان‌های مختلف کشور منتشر می‌کند :

استان آذربایجان شرقی: نام مکان متبرکه

حضرت جرجیس(ع)، شهرستان جلفا، روستای دره شام ـ گلفرخ، کلید داغی

حضرت یونس (ع) شهرستان: مرند

ارمیای نبی(ع) شهرستان هریس، بدوستان غربی، روستای جیغه

استان اصفهان: نام مکان متبرکه

حضرت شعیا (ع): شهرستان اصفهان؛ هاتف

حضرت یوشع (ع): گلستان شهدا

دانیال پیغمبر (ع) شهرستان گلپایگان، گلشهر

حضرت صالح (ع) شهرستان گلپایگان، گلشهر

حضرت یحیی (ع) شهرستان گلپایگان روستای قالقان

استان تهران: نام مکان متبرکه

حضرت لوط (ع) شهرستان رباط کریم، روستای پیغمبر

استان خراسان رضوی: نام مکان متبرکه

شعیب پیغمبر(ع) شهرستان قوچان، روستای مزرج

استان خراسان شمالی : نام مکان متبرکه

حضرت ایوب (ع) شهرستان بجنورد، روستای ایوب

استان زنجان: نام مکان متبرکه

حضرت قیدار نبی (ع): شهرستان قیدار

استان سمنان: نام مکان متبرکه

پیغمبران (سام و لام) (ع) شهرستان سمنان، شمال شرقی سمنان

ارمیا (ع) شهرستان شاهرود، شهر میامی، روستای ارمیا

حضرت جرجیس (ع) شهرستان شاهرود، بیارجمند، خوارتوران

حضرت دانیال (ع) شهرستان شاهرود، شهر میامی، روستای سوداغلن

دانیال پیغمبر (ع) شهرستان شاهرود، روستای کالپوش

استان فارس: نام مکان متبرکه

شیث پیغمبر (ع)، شهرستان فیروزآباد، روستای مهکویه سفلی

نوح نبی‌الله(ع) شهرستان ممسنی، روستای جاوید حجت‌آباد

استان قزوین: نام مکان متبرکه

چهار انبیاء(ع)، شهرستان قزوین بخش مرکزی، خیابان پیغمبریه

  ایوب و یوشع (ع)، شهرستان قزوین، بخش رویارالموت، روستای بالاروچ

خضر(ع) شهرستان قزوین، بخش رودبار الموت، روستای گازرخان

سام و جالوت (ع)، شهرستان قزوین، رودبار، روستای یکاکلایه علیا

استان گلستان: نام مکان متبرکه

   صالح پیغمبر(ع)، شهرستان گرگان، آق قلا، روستای آق قنبر

حضرت یعقوب (ع) شهرستان گرگان، آق قلا ـ روستای صحنه علیا

استان لرستان: نام مکان متبرکه

داوود پیغمبر(ع)، شهرستان الیگودرز، ازنا، روستای داوود پیغمبر

استان مرکزی: نام مکان متبرکه

اشموئیل نبی‌الله (ع)شهرستان ساوه، بخش مرکزی روستای پیغمبر

استان همدان: نام مکان متبرکه

حیقوق نبی (ع)، شهرستان تویسرکان، حبقوق نبی بلوار حبقوق

حجی پیامبر (ع)، شهرستان همدان، بازار فلسطین

استان خوزستان: نام مکان متبرکه

حزقیل (ع) شهرستان دزفول، خیابان شریعتی

دانیال نبی (ع) شهرستان شوش، خیابان امام خمینی

استان مازندران: نام مکان متبرکه

ایوب پیغمبر (ع)، شهرستان تنکابن، شهر عباس آباد روستای پرچور

دانیال نبی (ع)، شهرستان تنکابن، سلمانشهر ـ دانیال

 

  • علی دهقان

علل پیدایش پدیده بدحجابی در جامعه امروز

علی دهقان | چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۱۳ ق.ظ

ازعلل پیدایش پدیده بدحجابی در جامعه امروز ما می توان به هجوم جهان بینی غرب به همراه فرهنگ منحط غرب و از جمله عوامل ستیزه گر دینی و ارزش های آن از کشف حجاب رضاخانی تا توطئه عمیق روشنفکران غربزده و فراموسونرهای وابسته همگی در پدیده بد حجابی امروز جامعه ما چون گذشته به طور مستقیم نقش دارند. مضاف بر عوامل گذشته می توان به برخی از عواملی که در دوران عمر انقلاب اسلامی نیز منجر به این پدیده شده است باختصار اشاره کرد. لازم به ذکر است برخی از این عوامل معلول کیش شخصیتی فردی است و برخی مربوط به اجتماع.

1-  سهل انگاری

2- جابجایی و وارونگی در ارزشها

3-  تأثیرپذیری جوانان از هجوم تهاجم فرهنگی غرب

4- کم توجهی به تنوع طلبی و حس زیبایی دوستی:

5-تفاوت در نگرش ها و دیدگاهها نسبت به مقوله بدحجابی

بعضی ها حجاب را رعایت می کنند از این رو که در خانواده و جامعه ای بوده اند که حجاب رعایت می شده و به آن عادت کرده اند. همین عادت رفتاری از باورهای همان خانواده و جامعه ریشه گرفته است. اگر این رفتار اجتماعی و حتی آن باور با معارف اسلامی و نگرش اسلام نسبت به زن تقویت نشود معلوم نیست همین فرد اگر از آن فضای ایجاد شده، یا از آن جامعه جدا شده و به فضا، جمع و جامعه ای دیگر وارد شود آن جا هم حجاب را رعایت کند. اگر به جامعه ای وارد شود که رعایت حجاب را از نظر فکری عقب افتادگی قلمداد کند و فضا و فشارهای اجتماعی از او بی حجابی را بخواهد معلوم نیست برای آن فرد دیگر حجاب یک ارزش تلقی شود.

رعایت یا عدم رعایت حجاب می تواند از سر عادت باشد یا تسلیم شدن اجتماعی ولی در این دو حالت با تغییر شرایط، ممکن است دیگر برجای نماند، ولی اگر از سر فهم و ایمان و درک و شعور باشد فشارهای بیرونی آن را کمرنگ نخواهد کرد. در اسلام تاکید شده است که ایمان و اعقتاد به اصول باید از سر عقل و فهم و درک و شعور خود شخص باشد تا عمل به شریعت هم پذیرفته شود. به این ترتیب عقل و فهم و انتخاب، نقش اساسی و اصولی در افکار و اعمال انسان دارد.

در نقطه مقابل اعتقاد از سر تفکر و تعقل و عمل بر اساس ایمان، عمل از سر تن دادن به فضاسازی و تحمیل و فشار است. نکته این است که هر فرد اعم از زن یا مرد اگر شخصیتش این گونه ساخته شد یا نظرش به این جا رسید که به فشار تن دهد در واقع از قوت و عزت خود عقب نشینی کرده است. هر فرد اگر عادت کرد که خواسته های دیگران خواسته ها و ناخواسته ها و اعمال و رفتار او را شکل دهد معلوم نیست این کار تا کی و تا کجا پیش برود و معلوم نیست ایمان و عقل و باورهایی که خودش با انتخاب خود به آن ها دست یافته چه گونه در ساختن شخصیت او نقش خواهند داشت. فردی که عادت کرد که به فشارهای بیرونی تن دهد عادت می کند که در شرایط مختلف هم، دیگران برای او تعیین کنند که چه باشد و چه بکند و چه نکند.

فردی که به او اجازه داده نشود که خودش بیاندشد و انتخاب کند و بر عکس مجبورش کردند و او هم عادت کرد که دیگران هم به جای او فکر کنند و هم به او تحمیل کنند آن چه را که او باید باشد و آن چه را که او نباید باشد، در واقع عادت کرده است که به خواست دیگران و به فشارهای بیرونی تن دهد. پدر و مادر و نهادهای آموزشی و تربیتی و فرهنگسازی و نهادهای رسمی و غیر رسمی تربیتی اگر با این منطق که خیرخواه این کودک و نوجوان و جوان و دیگران هستند به عوض احترام به انتخاب انسان ها با آموزش و پرورش و تربیت صحیح و نهادینه کردن ارزش های اخلاقی و دستورات اسلام، با اعمال فشار و با تحقیر و تحمیل و جوسازی خواسته ها و باورهای خود را به اجرا درآوردند باید منتظر چند نتیجه هایی باشند:

1- چنین شخصیتی نه شخصیت استوار و مقاوم بلکه شخصیتی تحقیر شده و رام است. لغت های دیگر این دو نوع شخصیت، شخصیت تکریم شده یا شخصیت ذلیل است. نکته قابل توجه این است که این گونه نیست که شخصیت رام فقط در مقابل مربیان خود و خواسته های آن ها رام باشد و در مقابل دیگران مقاوم. انسانی که قوت و قدرت شخصیت خود و احترام به خود و خواسته خود را از دست داد بر همین روال عمل می کند. 

2- از این رو که انسان برای خودش کرامت و عزت قائل است، فردی که تحت فشار به کاری تن داد به دنبال راه فرار می گردد و منتظر فرصت است برای رهایی از آن. اگر راهی که به زور و با اعمال فشار و تحقیر پیش پای آن فرد گذاشته شده همان راهی باشد که قرار است سعادت او در گرو برگزیدن و رفتن به آن راه باشد، اعمال فشار و زور و تحقیر این فرد را در واقع از راه سعادت دور کرده است. تقصیر این مهم هم به عهده همان مربیانی است که به دلیل نادانی و یا ناتوانی و یا فدا کردن اصل به پای فرع و یا دستیابی به اهداف و منافع و خواسته های شخصی خود، انسان ها و سعادت آن ها را به بیراهه سوق داده اند.

3- شخصی که تحقیر شد این حقارت در سایر ابعاد وجودی او هم خود را نشان می دهد، از احترام خودش به خودش گرفته تا تعامل با دیگران و تا همه نقش های خانوادگی و اجتماعی او و تا تربیت کودک خودش. انسان با به کار گرفتن عقل و انتخاب و قبول مسولیت اعمال خود رشد می کند. اگر این ها از انسان گرفته شود او انسانی رشد نیافته است و انسان رشد نیافته قادر به پرورش انسان های رشید نیست.

اگر این موارد قابل قبول باشد می توان گفت رعایت حجابی که در اثر فشار از بیرون، باشد و نه در اثر تربیت و فرهنگسازی، می تواند یکروز حفظ شود و روز دیگر با فشار تبلیغات دیگران که می تواند غرب و هجوم تولیدات ماهواره ای و حمله های فرهنگی توسط دشمن باشد به چیزی تبدیل شود که آن ها از او می خواهند. باید توجه کرد که در این نوشتار نکته رعایت حجاب یا عدم رعایت آن نیست بلکه سخن از شخصیت ضعیفی است که نمی تواند در مقابل فشارها و هجوم ها ایستادگی کند.

شخصیتی که ارزش خودش را در آن چه که دیگران برای او تعیین کنند و تبلیغات اعم از داخلی و جارجی به او بدهند ببیند همان را نشان می دهد که آن ها می خواهند. اگر آموزش ها و تبلیغات اعم از داخلی و خارجی زن را جنسی دلبر و فریبا و موجودی برای جلب توجه و رفع نیازهای مردان و در خدمت آنان معرفی کنند او هم خود را غیر از این نمی تواند ببیند. دلیل هم این است که او توسط آن ها نیاموخته که ارزش انسانی خود را که در اثر تفکر و دانایی و انتخاب از سر تعقل و فهم تمرین می شود و رشد می کند بداند و همین را در عمل و زندگی تمرین کند. این گونه است مگر زنانی که با ارزش نهادن بر خود، فهم و تفکر و دانایی و عقل و قوت و قدرت شخصیت خود را بر فضاسازی های آن گونه و هجوم تبلیغات مردسالار سرمایه سالار غالب کنند.

فردی که این گونه پرورش یافته که به فشار و تحمیل نظر دیگران تن دهد، این گونه پرورش پیدا کرده که زیر دست باشد و ارزش عقل و فهم و انتخاب خود را نبیند. معلوم نیست این فشارهای دیگران که از بیرون از راه های مختلف به او تحمیل می شود همیشه به نفع او باشد و معلوم نیست همیشه این گونه باشد که آن ها که فشار می آورند خیرخواهان او باشند. یک روز می آید که این فرد از کنترل همین خیرخواهان خود که حتی می تواند پدر و مادر او باشد خارج می شود و  با دیگران تعامل دارد و یا به دام دشمننان می افتد. آن گاه چه باید کرد؟

او تربیت شده است که تن بدهد و تن دادن به فشار دیگران و شرایط بیرونی یعنی ضعف شخصیت و عدم اعتماد به نفس. این فرد آن چه را رعایت می کند از سر تحقیر است نه از سر عزت و کرامت نفس.

سوال نهایی این است که آیا حجابی که از سر شناخت و پذیرش خود زن، به عنوان ارزش توسط خود او انتخاب شده موثر و ماندگار است و عفت است یا رعایت حجابی که از سر اعمال فشار و تحمیل باشد؟ پاسخ روشن است و راهی را هم که باید رفت روشن. راه عفت و رعایت حجاب از اعمال فشار و تحقیر و تحمیل نمی گذرد بلکه احتیاج به تعلیم و تربیت و احترام به انتخاب دارد.

معنای رعایت حجاب از طرف زن، این است که او در جامعه به عنوان یک انسان با تمام توانایی های انسانی وارد می شود و کسی اجازه ندارد به او به عنوان یک ابزار و وسیله ای برای بهره برداری های جنسی نگاه کند و بر این اساس با او تعامل داشته باشد. رعایت حجاب توسط زنان به معنی احترام زن خود است چرا که نمی خواهد جذابیت های جنسی او عامل خواستن او و یا ابزار کشش نسبت به او و یا باز کردن راه حضور او باشد. وقتی یک زن خود را این گونه شناخت و این گونه باور کرد و این گونه خواست همین را هم نشان می دهد.

 

نگرشی که در جامعه توسط نهادهای فرهنگی و اجتماعی و عملکردها در ابعاد مختلف ترویج می شود اگر غیر از نگاه انسانی به زن با همه توانایی ها و پتانسیل انسانی باشد نتیجه اش هم در همان مسیر خواهد بود. دختر و زنی که به انتخاب خود حجاب را رعایت می کند با نگاه انسانی به خود در کمال عزت نفس و احترام به خود و قوت شخصیت این کار را می کند. چه خوب است که مربیان و مسولین به اهمیت و ارزش انتخاب واقف باشند و برای قدرت درک و فهم و تعقل و مسولیت پذیری انسان ها ارزش قائل باشند و غیر از این مسیر را بر سر راه دختران و زنان نگذارند.

  • علی دهقان

ادب و تواضع چیست؟

علی دهقان | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۸ ب.ظ

ادب و تواضع چیست؟

ادب و تواضع چیست؟ داشتن ادب و رعایت آن جز مواردی است که در بسیاری از احادیث به آن اشاره شده است.حتما شما هم

ادب و تواضع چیست؟ داشتن ادب و رعایت آن جز مواردی است که در بسیاری از احادیث به آن اشاره شده است.حتما شما هم تا به حال ضرب المثل ” ادب را از که آموختی ؟ گفت از بی ادبان” شنیده اید  می توان این ضرب المثل را معیاری خوب برای با ادب شدن دانست. در واقع انسان با دیدن کار زشت دیگران ، از او پند می گیرد و در اصل خود دیگر آن را تکرار نخواهد کرد. می توان داشتن ادب و تواضع را می توان به عنوان نشانه های فرهنگ در هر انسانی دانست که برای او سرمایه ی عظیم به شمار می آیند  و به عنوان جذاب ترین و بهترین ستاره های انسانیت هستند.

تواضع

شاید برداشت عده ی از تواضع این باشد که خود را خوار و ذلیل نشان داد ولی اینگونه نیست زیرا این موارد خلاف ارزش های واقعی یک انسان است. می توان مواردی مثل خوش برخورد بودن ، خوش رویی و خوش اخلاق بودن را نشانه های از تواضع دانست.

در رابطه با تواضع و ادب احادیث زیادی وجود دارد که می توان به موارد زیر اشاره کرد :

رسول اکرم ص می فرماید : هیچ پدری هدیه ای بهتر از ادب نیکو به فرزندش نداده است. (کنزالعمال جلد ۱۶ صفحه ۴۵۶ حدیث ۴۵۴۱۱)

امام باقر ع می فرمایدسکوت انسان با ادب در درگاه الهی برتر از تسبیح گفتن نادان است. اعلام الدین

حضرت محمد (ص) : ادب نیکو ، زینت عقل است.  جامع الاخبار

تعریفی از ادب

از امام حسین ع سوال شده است که ادب به چه معناست؟ ایشان اینگونه پاسخ میدهند که هر وقت که از منزل خود خارج می شوی و با هیچکسی برخوردی نکنید جز اینکه آنها را از خود بهتر و برتر بدانی .

امام علی ع نیز می فرماید : ادب آن است که سبب شود از گناه باز داشته شوید.

 

 

 

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

 

  • علی دهقان