ترافیک 60

بهترین های موسیقی

ترافیک 60

بهترین های موسیقی

ترافیک 60

بانک ملی پست، ثبت نام کارشناسی، جوک، چوب، حوادث، خدا، ذوب آهن، زیبا، ژاپن ، سایپا، شعر،صید، ضرب المثل، طالع بینی ، طالع بینی، عکس، غزل، فال حافظ، قرآن کریم، کلیپ، لبنان، لباس عروس ،مترجم ، نور، زارت بهداشت، همشهری ، یوتیوپ ،

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

۲۸ مطلب با موضوع «مذهبی» ثبت شده است

آداب معاشرت

علی دهقان | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۷ ب.ظ

اداب معاشرت

گاهی وقت ها پیش می آید که در جایی یا در مواجه با کسی،نمی دانیم چه رفتاری انجام دهیم که مناسب و درست باشد. یک انسان عاقل می داند که بی اعتنایی به احساسات دیگران ،کاری زشت و ناپسند است و سرچشمه بسیاری از مشکلات روزمره می شود.

آداب معاشرت، آدابی است که برای رعایت احوال دیگران و ابراز محبت به وجود آمده است. اگر سلام و احوالپرسی می کنیم ،به خاطر این است که علاقه خود را به سلامتی طرف مقابل نشان می دهیم. اگر با او دست می دهیم ،دوباره با او عهد اخوت می بندیم ،و ده ها مورد دیگر. هر چند که بعضی از این آداب و رسوم ،معنی اصلی خود را از دست داده است و اکثراً بدون فکر و اراده انجام می شود ،اما با این وجود هر کس که رفتار مهربانانه،درست و شایسته با دیگران داشته باشد ، به همان اندازه محبوب تر و مقبول تر خواهد بود. بنا بر این، رعایت احترام ،ادب و برخی آداب پسندیده در برخوردهای اجتماعی ،هم شأن و منزلت اجتماعی فرد را بالا می برد و هم جامعه را به سمت یک جامعه با نشاط و سالم و سوق می دهد.

معاشرت در لغت به معنی آمیختن ،با هم زیستن ،با هم گفتن و شنیدن و با هم دوستی و الفت داشتن است. آدم ها برای اینکه منظور شان را بهتر به هم برساند و راحت تر با هم زندگی کنند،آداب و رسومی را به وجود آوردند. بعضی از این آداب و رسوم برای نشان دادن دوستی و احترام و بعضی از آن ها برای به هم نزدیک شدن و یا درست زندگی کردن است.آدم ها به همنشینی و هم صحبتی نیاز دارند و هر کسی دوست دارد که در نظر دیگران خوب جلوه کند . دو صفت خوش گویی و خوش رویی از مهم ترین صفاتی است که به خصوص در برخورد های اول باعث نزدیک شدن دیگران به ما می شود.

 

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

آداب غذا خوردن

علی دهقان | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۵ ب.ظ

دین اسلام کاملترین و جامع ترین ادیان الهی است. لذا برای خوردن نیز احکامی دارد که رعایت آنها بر هر فرد مسلمان لازم است. برخی از آنها عبارتند از:

 

  • به هنگام غذا خوردن «بسم الله» و بعد از غذا «الحمدالله» بگوئید.حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم
  • دستهای خود را قبل از غذا و بعد از آن بشوئید که تنگدستی را برطرف و عمر را دراز می کند.امام صادق علیه‌السلام
  • غذا را خنک کن زیرا که در غذای داغ برکت نیست.حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم
  • وقتی که اشتهای به خوردن داری بخور و زمانی که هنوز اشتها به خوردن داری، از خوردن دست بکش. حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم
  • بیشتر بیماریها از پر خوری است. امام حسین علیه‌السلام
  • آداب غذا خوردن عبارتست از:
  •  

1- لقمه کوچک گرفتن
2- خوب جویدن غذا
3- کم نگاه کردن به صورت دیگران
4- شستن دستها.حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم

  • نیاشامید تا غذا تمام شود پس اگر چنین کردید معده ضعیف می شود.امام رضا علیه‌السلام
  • اگر کم خوری را انتخاب کنیم سالمتر خواهیم بود و ثبات بدن در اثر کم خوری است.امام صادق علیه‌السلام
  • در روی هر میوه ای زهری نشسته خوب آن را در آب فرو برده و شستشو دهید.امام صادق علیه‌السلام
  • دهانهای خود را با مسواک پاکیزه کنید.حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم
  • اگر آدمیزاد در غذای خود جانب اعتدال را رعایت کند، هرگز بیمار نمی شود.امام صادق علیه‌السلام

 

1- قبل، حین و تا 2 ساعت پس از غذا آب نخورید.
2-
قبل از غذا و بعد از غذا دو بار انگشت خود رابه نمک بزنید و به دندانهای خود بکشید.
3-
دو وعده غذا در روز، ابتدای روز و ابتدای شب میل کنید و اگر عادت به خوردن ناهار دارید آن را سبک میل کنید.
4-
غذا را خوب بجوید.
5-
با آرامش و آهستگی غذا بخورید.

دیگر نکات ضروری در صرف غذا در ادامه ذکر شده است:

 

  • - سعی نمایند که غذا از نوع دوای غذایی نباشد و در صورت استفاده، بهتر است همراه با آن از مصلحات آنها استفاده شود.
  • - مقدار غذا نباید به قدری زیاد باشد که باعث فساد گردد، همچنین کم نیز نباشد که باعث ضعف و لاغری و سقوط قوت شود.
  • - زمانی که هنوز مقداری اشتها به غذا داشته باشد دست از غذا خوردن بکشد.
  • - سکون و آرامش بعد از غذا داشته باشد زیرا سکون برای هضم لازم است. البته چند قدم حرکت کردن بعد از غذا مفید است چرا که سبب قرار گرفتن غذا در قعر معده می‌گردد. به طور کلی حرکت خفیف پس از غذا مناسب است ولی حرکات شدید توصیه نمی‌شود.
  • - بدون اشتهای واقعی غذا میل ننماید و در زمان گرسنگی واقعی نیز از به تأخیر انداختن غذا اجتناب کند؛ زیرا این کار موجب ریخته شدن صفرا و مواد نامناسب به معده می‌گردد و تأخیر غذا بیش از نیم ساعت و نهایت یک ساعت خوب نیست.
  • - غذاهای مختلف را در یک وعده مصرف نکند چون سبب تحیّر طبیعت و سوءهضم می‌شود.
  • - زمانی که غذا هنوز در معده بوده و هضم نشده است از مصرف هر گونه خوراکی دیگر پرهیز نماید؛ زیرا که سبب عدم هضم و فساد هر دو غذا می‌شود.
  • - در دو روز سه بار غذا کامل (مفصل) میل نماید به این نحو که روز اول صبح و شام، و روز بعد ناهار میل کند.
    از مداومت بر یک نوع غذا پرهیز نمایند.
  • - غذای تابستان باید سرد بالفعل و زمستان گرم بالفعل باشد؛ به جهت اینکه ظاهر بدن در تابستان گرم است و اگر غذای گرمی بخورد ظاهر و باطن هر دو گرم شده و هضم ضعیف می‌شود. همچنین در زمستان، ظاهر سرد است پس هرگاه باطن با ورود غذای سرد، سرد شود باعث خاموش شدن حرارت غریزی می‌گردد. در دو فصل دیگر باید غذا معتدل باشد.
  • - از طعام بی‌مزه اجتناب نمایند زیرا که باعث از بین رفتن اشتها است.
  • - مداومت بر ترشیجات موجب ضعف و لاغری و مضر اعصاب است و  همچنین غذاهای بی‌مزه موجب کاهش اشتها و خستگی می‌شوند و غذاهای شیرین و چرب اشتها را از بین می‌برند و بدن را گرم می‌کنند و غذاهای شور لاغری و خشکی می‌آورند و برای چشم مضر هستند.
  • - مضرات غذاهای شیرین و چرب را با غذاهای ترش می‌توان رفع کرد و بالعکس مشکل غذاهای بی‌مزه با شوری و تندی قابل رفع است.
  • - رعایت عادات در دفعات غذا و کیفیت و کمیت و اوقات غذا خوردن بنماید؛ زیرا که عادت حکم طبیعتِ دوم را دارد.
  • - غذاهای مرطب بارد مانند خورشت کدو، سوپ جو و ترشی‌های مرطب مانند تمرهندی و نارنج و غوره برای افراد صفراوی مزاج و غذاهای سرد که از بین برنده رطوبات باشد مانند غذاهای ترش برای افراد دموی مزاج مناسب‌تر است. افراد بلغمی مزاج به غذای گرم و لطیف مثل گوشت گنجشک و کبک با دارچین و زیره احتیاج دارند و بهتر است سوداوی مزاج‌ها غذاهای رطوبت‌بخشِ معتدل مانند گوشت بره و زرده تخم مرغ استفاده نمایند.
  • - در خوردن، رعایت ترتیب غذاها را نمایند که غلیظ را (مثل خورشتها و کبابها) در اول تناول نمایند و لطیف را (مثل سالاد بافاصله زمانی کوتاهی حداقل 20 دقیقه) بعد از آن، به‌ جهت اینکه قوه هاضمه در قعر معده بیشتر است اول قسمت غلیظ را هضم می‌نماید و بعد از آن لطیف را و در هضم هر دو مساوی خواهند بود. البته در ترتیب مصرف غذاها، باید به مزاج معده و میزان گرسنگی نیز توجه نمود.
  • - در هنگامی که خیلی گرسنه هستید، توصیه می شود غذای غلیظ میل نمایید تا طبیعت مدبره شما  به آن مشغول گردد ولی اگر خیلی گرسنه نیستید، توصیه می شود غذای لطیف میل نمایید تا طبیعت مدبره شما با قوت کمتری به آن مشغول گردد بنابراین:
    در گرسنگی معتدل ارجح آن است که غذای لطیف خورده شود.
    در گرسنگی مفرط ارجح آن است که غذای غلیظ خورده شود.
  • - در فصول مختلف نیز برای خوردن توصیه هایی به شرح ذیل ارائه شده است:
    در فصل بهار : مقدار غذا معتدل باشد چون حرارت و مزاج بدن رو به اعتدال است
    در فصل تابستان : کم بخورد چون حرارت میل به ظاهر بدن داشته و حرارت در دستگاه گوارش کم است.
    در فصل پاییز : معتدل و مایل به رطوبت و لطافت باشد .
    در فصل زمستان : زیادتر و غلیظ تر از بقیه فصول باشد  چون حرارت میل به باطن و دستگاه گوارش دارد.

۱- پیامبر خدا(ص): شستن دستها پیش و پس از غذا، شفایی برای تن و مایه برکت در روزی است.
۲- پیامبر خدا(ص): شستن دستها پیش از غذا، فقر را دور می کند و شستن دستها پس از غذا، اندوه را می راند و چشم را سلامت می دهد.
۳- پیامبر خدا(ص): اگر کسی از شما در حالی که خوابید که در دستانش بوی گوشت بود و آن را نشست و آنگاه عارضه ای به وی رسید، مبادا جز خویش را نکوهش کند.
۴- حضرت علی(ع): شستن دستها پیش و پس از غذا، موجب فزون شدن عمر است و سبب زدودن چربی از جامه هاست و دیده را جلا می دهد.
۵- امام صادق(ع): دستهایتان را پیش و پس از غذا بشویید؛ چرا که فقر را می برد و بر عمر می افزاید.
 گذاشتن سبزی در سفره:

۶- پیامبر خدا(ص): سفره هایتان را به سبزی آذین کنید؛ زیرا آن، همراه با گفتن بسم الله، شیطان را می راند.
۷- امام صادق(ع): هر چیزی زیوری است و زیور سفره، سبزی است.
درآوردن کفش ها:

۸- رسول خدا(ص): به هنگام غذا، کفش هایتان را درآورید؛ چرا که این، رفتاری زیباست.
۹- رسول خدا(ص): چون غذا نهاده می شود، کفش های خود را درآورید؛ زیرا این کار، موجب آسایش بیشتر پاهایتان است.
بر زبان آوردن نام خدا:

۱۰- رسول اکرم(ع): هر غذایی که بر آن نام خدا برده نشود، درد است و هیچ برکتی در آن نیست.
۱۱- امام علی(ع): - در سفارش های خود به کمیل-: به گاه غذا خوردن، از آن کسی نام ببر که با وجود نام او، دیگر هیچ دردی زیان نمی رساند و نامش، شفای همه بیماری ها و ناتن درستی هاست.
خوردن با دست راست:

۱۲- مسند ابن حنبل - به نقل از عایشه -: پیامبر خدا دست راست خود را به خوردن و برآوردن نیازهای دیگر خویش اختصاص داده و دست چپ را به زدودن آلودگی از مقعد و آنچه در آن ناحیه است، واگذارده بود.
آغاز کردن غذا با نمک و به پایان بردن آن با نمک یا سرکه:

۱۳- پیامبر خدا(ص): هر کسی که غذای خود را با نمک آغاز کند وبا نمک به پایان ببرد، از هفتاد و دو درد- که جذام و برص(پیسی) از آن جمله است - در امان می ماند.
۱۴- امام صادق(ع): بنی اسرائیل، [غذا را] غذا را با سرکه آغاز می کردند و با آن نیز به پایان می بردند؛ ولی ما با نمک آغاز می کنیم و با سرکه به پایان می بریم.
۱۵- امام کاظم(ع): سفره ای که در آن نمک نباشد، بی برکت است. آغاز کردن غذا با نمک، برای تن درستی، بهتر است.

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

آداب عیادت از بیمار

علی دهقان | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۴ ب.ظ

اداب عیادت از بیمار

 

یکی از مسائلی که بیماران را بسیار می‌آزارد و سبب رنجش آنان می‌شود، ملاقات مکرر عیادت‌کنندگان است. آری، اسلام بر عیادت بیمار تأکید فراوان می‌کند و آن را جزیی از حقوق واجب مسلمانان می‌داند؛ اما بر این مهم نیز سفارش می‌کند که لازم نیست هر روز از آنها عیادت کنید؛ بلکه بین ایام عیادت، فاصله بیاندازید و برای مثال، هر چهار روز یک بار به ملاقات بیمار بروید.

 

اهمیت و توجه فوق‌العاده اسلام به مسئله عیادت، باعث شده است تا دستورها و آدابی را برای این امر ذکر کند که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1. پیمودن حداقل دو کیلومتر برای ملاقات بیمار

یکی از مواردی که در سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ثبت رسیده است، عیادت از برخی بیماران، حتی در دورترین نقطه شهر است.(1) این عنایت ویژه، سبب شده است تا معصومان(علیهم السلام) بر مسافت یک میل (دو کیلومتر) برای دیدار بیماران تأکید کنند.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حضرت علی(علیه السلام) فرموده است: «یَا عَلِیُّ سِرْ سَنَتَیْنِ بَرَّ وَالِدَیْکَ سِرْ سَنَةً صِلْ رَحِمَکَ سِرْ مِیلًا عُدْ مَرِیضاً سِرْ مِیلَیْنِ شَیِّعْ جَنَازَةً سِرْ ثَلَاثَةَ أَمْیَالٍ أَجِبْ دَعْوَةً سِرْ أَرْبَعَةَ أَمْیَالٍ زُرْ أَخاً فِی اللَّهِ سِرْ خَمْسَةَ أَمْیَالٍ أَجِبِ الْمَلْهُوفَ سِرْ سِتَّةَ أَمْیَالٍ انْصُرِ الْمَظْلُوم؛(2) ای على! براى نیکى به والدین دو سال راه‏ بپیما و براى صله رحم یک سال راه‏ بپیما و براى عیادت بیمار، یک میل و براى تشییع جنازه، دو میل و براى اجابت دعوت مؤمن، سه میل و براى زیارت برادر مؤمن، چهار میل و براى دستگیرى گرفتار، پنج میل و براى یارى مظلوم شش میل راه‏پیمایى کن‏

جالب آنکه تعیین این مسافت در زمانی است که انسان از کم‌ترین وسیله حمل و نقل برخوردار بوده است و بیشتر مردم، حتی مسیرهای طولانی را پیاده طی می‌کرده‌اند.

2. عیادت کامل

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره کیفیت عیادت کامل می‌فرمود: «أَنَّ مِنْ تَمَامِ عِیَادَةِ الْمَرِیضِ أَنْ یَدَعَ أَحَدُکُمْ یَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ أَوْ یَدِهِ فَیَسْأَلَهُ کَیْفَ هُوَ وَ تَحِیَّاتُکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْمُصَافَحَةِ؛(3) عیادت تام و کامل آن است که دست خود را بر پیشانی یا دست مریض بگذارد، و از حال [امروز و دیروز] او سؤال کند، و بهترین تحیت و درود بین شما آن است که دست بدهید.

3. هدیه دادن به بیمار

یکی از رسوم بسیار شایسته، میان بسیاری از مردم، همراه داشتن هدیه برای عیادت مریض است. این تحفه برای کودکان بیمار، معمولا اسباب‌بازی و برای بزرگ‌ترها شیرینی و یا چیزهایی است که باعث تقویت نیروی جسمی و یا روحی بیمار می‌شود. این عمل، همان دستور دین مبین اسلام است که بر بردن تحفه برای بیمار، تأکید می‌کند و آن را باعث آرامش خاطر بیمار می‌داند.

 

 

 

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

 

  • علی دهقان

اخر الزمان در احادیث پیامبر اکرم(ص)

علی دهقان | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۲ ب.ظ

اخر الزمان در احادیث پیامبر اکرم(ص)

تعدادی از احادیث گوهر بار از پیامبر اکرم حضرت محمد رسول الله(ص) به نقل از منابع روایی شیعه و سنی آمده است که به روزگار غریبی اسلام در آخرالزمان و ظهور امام عصر( عج) مربوط می باشد

 احادیث آخر الزمان

حضرت محمد  مصطفی ( که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود:روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد ، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند .مومن در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد ، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است .در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد .

 

اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند

 مواقعی بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان دل های شیاطین باشد ، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند ، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از آنها غایب باشی غیبتت کنند . افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.

 

شکم هاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دین شان

 در جایی دیگر رسول خدا فرمود :زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند .از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود .

 

به چهار بلا مبتلا شوند

 در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد . نخست:تجاوز به ناموسشان و دوم:هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان ، سوم:خشکسالی، چهارم:ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان .اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند :یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود :آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند .

احادیث آخر الزمان 

احادیثی از نشانه های اخرالزمان

 

آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد

 از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود:روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد :نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد ، دوم:ستمگران را بر آنها مسلط سازد و سوم انکه بی ایمان از دنیا بروند .

 یکی از اصحاب از پیامبر پرسید:یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟پیامبر فرمود :زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.

 

از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند

 در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود :زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .

 

به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند

 در بحار ج 77ص369 آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند:زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی .دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند . بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار ، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد .

 

آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که...

 روزگاری خواهد امد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر و اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که گویی آنان خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها . از حق جز نامی نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر وارد شود ، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود . و چون در آخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش را حفظ کند.

منبع :  سایت http://namnak.com

 

 

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

اختلاف امین و مأمون

علی دهقان | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۹ ب.ظ

اختلاف امین و مأمون
هارون در سال‏ های  پایانی عمر خویش  سخت در اندیشه  اختلاف این دو  برادر بود . به روایت ، دینوری ، هارون از  زبان موسی  بن جعفر ـ ع ـ  پیشگویی خاصی درباره اختلاف این دو برادر شنیده بود . به دلیل همین نگرانی  زمانی که به خراسان می‏رفت، بار دیگر برای مأمون از همه شخصیت‏ های لشکری و کشوری بیعت گرفت، تا مبادا امین مشکلی برای او ایجاد کند . این تأکید های هارون ، بعد ها به نفع مأمون تمام  شد . زیرا بسیاری از کسانی که وفادار به اصل بیعت بودند، حاضر به اطاعت از امین در مخالفت با مأمون نشدند.
حتی پیش از آن که  هارون بمیرد، امین در پی جذب شخصیت ‏های  مهم  از جمله فضل بن ربیع  وزیر هارون برای خلع مأمون بود . اندکی پس از مرگ هارون ، فعالیت جدی ‏تری شد . اما از آن جا که مأمون  در مرو و امین  در بغداد بود ، دایره اختلاف به آرامی گسترد  فضل بن ربیع در کنار امین  و  علیه  مأمون  تلاش می‏کرد، ولی فضل بن سهل ، دستیار مأمون در جهت عکس وی می ‏کوشید . روشن بود  که  تخلف  از سوی امین است  و  وی نمی‏ بایست بر اساس  اصول  پذیرفته شده در بیعت، تلاشی در جهت مقدم داشتن فرزندش موسی بر مأمون و در نهایت خلع  برادرش از خلافت صورت دهد . امین  تلاش فراوانی کرد  تا مسأله را به آرامی تمام کند ، اما  مأمون که مشاوران  قدرتمندی  داشت  و  از حمایت خراسانیان هم بر خوردار بود ، از پذیرفتن خواست امین  سرباز  زد . از  سال 195  رسما  نام  مأمون از خطبه‏ ها و سکه ‏ها حذف و نام موسی فرزند امین جای  آن  نشست . به موازات دو  وزیر ، که از قضا نام  هر دو فضل بود ، دو  فرمانده نظامی از دو سوی رو در روی هم  قرار گرفتند : یکی علی بن عیسی بن ماهان بود که می ‏بایست از سوی امین به خراسان رفته آن ناحیه را تصرف کند ، دیگری ، طاهر بن حسین معروف  به ذو الیمینین بود که می‏ بایست راه را بر وی سد می‏ کرد.
آشکار بود که منطقه عراق و  ایران یک بار دیگر  رو در روی  هم  قرار می ‏گرفتند . بعدها ، سنیان افراطی ، امین  را خلیفه ‏ای  مطلوب  که  جانبدار اهل سنت بود ، معرفی کردند و مأمون را  فردی منحرف  و  اهل  بدعت ،  زیرا از معتزلیان دفاع می ‏کرد . صورت دیگر قضیه، عربی  و  عجمی  بودن ماجراست . البته تأکید بر این مسأله به عنوان محور تعیین کننده چندان  صحیح  نیست، اما  به  هر  روی  نقشی در این  اختلاف دارد که قابل چشم  پوشی نیست.
دو  سپاه  در  نزدیکی  ری  با  یکدیگر درگیر شدند ، در حالی که شمار سپاه  طاهر بسیار اندک بود . مقاومت  آنها  سپاه  بغداد  را  درهم  شکست . علی  بن  عیسی که  فریاد سر داده از سپاهش می ‏خواست که مقاومت کنند ، با تیر یکی از سپاهیان خراسان کشته و سرش جدا  شد . بدین ترتیب کار سپاه  بغداد تمام شد . در بی ‏توجهی امین  به  کار لشکر همین بس که نوشته ‏اند که وقتی خبر شکست علی بن عیسی رسید در حال ماهیگیری بود . بدون توجه به خبر کسی که خبر آورده بود، گفت : ساکت باش ! من هنوز یک ماهی نگرفته ‏ام !
درگیری بعدی در همدان بود که بار دیگر سپاه  بغداد شکست  خورد . پس از این شکستها بود که  به مشورت  فضل  بن  سهل ، مأمون در سال 196 اعلان  خلافت کرد . به  تدریج  طاهر بر بخشهایی  از عراق از جمله واسط  و  مدائن تسلط  یافت . محاصره  بغداد در سال 197 آغاز شد و  طاهر در سال بعد توانست  بغداد را به تصرف خود در آورده و  امین را به قتل برساند . مأمون از سال 198 خلیفه رسمی شد و مدت بیست سال خلافت کرد.
یکی  از مهم‏ ترین آثار این  تحول ، افزایش نقش خراسان در تحولات جهان اسلام بود.زمانی که  مأمون  به شام  رفت ، فردی از  شامیان  مکرر نزد  وی آمده  می ‏گفت : همان  طور  که به  عجم خراسان نظر داری به عرب شام هم نظری بیفکن ! روی کار آمدن مأمون ، موجب گردید سلسله  طاهریان به عنوان نخستین سلسله نیمه مستقل کارش را در خراسان آغاز کند ، و این از نتایج این تحول به حساب می ‏آید.
در این زمان تأکید بر نژاد ایرانی در برابر عرب چندان مفهومی ندارد . مهم آن بود که جمعیت ساکن در خراسان که ترکیبی از عرب و عجم بود ، به نوعی احساس جدایی از بغداد  را داشت . درست  همان طور که زبان پهلوی به مرور به فارسی دری ،  (1)  تبدیل  شد  و  ترکیبی از فارسی و  عربی به  وجود آمد ، نژادی  ترکیبی از  اعراب ساکن در خراسان  و  ایرانیان کهن پدید  آمد که احساس استقلال داشته و  به تدریج  ایرانی نامیده شد.
نخستین  اقدام  مأمون  پس  از  رسیدن  به خلافت  ، دعوت  از  امام  رضا  ـ ع ـ  است . در این جا مناسب است درباره شخصیت آن حضرت و برخورد مأمون با  وی سخن گفته، سپس تحولات دوره مأمون را پی گیریم.

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

احترام #کاراپست_شیراز

علی دهقان | سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۲۵ ق.ظ

احترام

 

تابلویی با متن «سکوت و احترام» در آرامگاه ملی آرلینگتون، واشینگتن، ایالات متحده.

اِحتِرام احساسی مثبت از ارج نهادن و اعتنا به فرد یا شی‌ای است که فرد احترام‌گزارنده آن را سزاوار احترام می‌شمارد.

حرمت نهادن، نکوداشت، بزرگ داشتن، ارج نهادن و آزَرم برابرهایی برای احترام هستند.

فردی که به شخص یا چیزی احترام می‌گذارد، به آن شخص یا چیز توجه می‌کند و برای آن اندازه‌ای ارزش قائل می‌شود. این ارزش‌گذاری متعاقبا ممکن است خود را در رفتار و عملکرد احترام‌گذارنده نسبت به احترام‌یافته نمایان کند.

احترام‌گزارنده معمولا امتیازها و کیفیت‌هایی را در فرد یا چیزی می‌بیند و این‌گونه داوری می‌کند که آن فرد یا چیز، سزاوار توجه، پاسخ و ارزش‌گذاری است و باید ادعای او بر حق و حقوقی را نیز به رسمیت شناخت. با تغییر این امتیازها و کیفیات ممکن است میزان احترام نسبت به آن فرد یا شی نیز تغییر یابد.

احترام قائل شدن با توجه کردن همراه است و این توجه داشتن در بسیاری موارد صرف انرژی یا مسئولیتهایی نیز با خود می‌آورد و بنابر اصل کم‌کوشی، انسان این صرف انرژی را زمانی انجام می‌دهد که آن را برای بقای خود یا هماهنگی بهتر با محیط لازم ببیند.

بنابر این احترام گزاردن با دوست داشتن تفاوت دارد. دوست داشتن و علاقه ممکن است در تمایل درونی سرچشمه داشته باشد اما احترام می‌تواند تنها به خاطر جبر محیط در فرد نهادینه شده باشد.

احترام با رعایت نیز تفاوت دارد. رعایت حداکثر سرعت توسط رانندگان یا رعایت آتش‌بس مورد توافق توسط دو گروه متخاصم ممکن است رعایت محض باشد و عنصر احترام در آن‌ها وجود نداشته باشد.

سنت، غریزه، ناچاری[ویرایش]

انسان نمی‌تواند بی‌دلیل و استدلال برای شخص یا چیزی احترام قائل شود مگر این‌که دین و سنت وی را مجاب به احترام به مفاهیم و اشیایی کرده باشند و او بدون اندیشیدن در مورد دلیل احترام، بنا به سنت، آن مفهوم یا شی را قابل احترام به شمار بیاورد. این نوع احترام، در صورت درک نکردن دلایل اصلی بزرگ‌داشت سنتی و مذهبی فرد یا شی مورد نظر، می‌تواند یک احترام تجویزی به‌شمار بیاید که ریشه‌دار نیست.

فرد ممکن است در احترام قائل شدن برای شخص یا چیز دیگر به اشتباه بیفتد و شخص و شی مورد احترام کیفیت‌های خود را به شکل درست بازتاب نداده باشد یا احترام‌گزارنده در ارزش‌یابی کیفیات او به اشتباه افتاده باشد.

دریافت احترام از محیط پیرامون و افراد جامعه به این معنا است که فرد دریافت‌کننده احترام به احتمال زیاد نه تنها از «نیش‌ها» و تهدیدات احتمالی گروه احترام‌گزار در امان خواهد ماند بلکه ممکن است بتواند بر یاری این گروه در تامین امنیت اجتماعی و فردی خود نیز تا اندازه‌ای حساب کند. بنابر این غریزه  بقا حکم می‌کند که افراد به طور معمول به دنبال کسب احترام باشند.

برخی افراد، امور و اشیا خطرناک یا نیرومندند و احترام گزاردن به آن‌ها ممکن است با ترس، ابهت دیدن، حفاظت از خود، یا تمکین همراه باشد. برخی افراد و امور دیگر بر ما حکم می‌رانند و پذیرفتن فرمان آن‌ها و پیروی از آن می‌تواند نشانه‌ای از احترام باشد.

فردی که برای فرد یا چیز دیگری احترام راستین قائل می‌شود ممکن است بکوشد آن فرد یا چیز را آنگونه که سزاوارش است ببیند و نه اینکه با عینک سود و زیان‌های شخصی خود به آن نگاه کند. بنابر این احترام گزاردن به فرد یا چیز با بی‌اعتنایی نسبت به او و فراموش کردن نام و نشان او در تضاد قرار دارد. به این خاطر برخی افراد یا گروه‌ها می‌کوشند حتی از طریق تهدید و خطرآفرینی در مرکز توجهات قرار بگیرند و این توجهات و فراموش نشدن‌ها را گونه‌ای احترام به خود به‌شمار می‌آورند.

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

احترام به بزرگتر ها

علی دهقان | سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۱۸ ق.ظ
     

 

احترام به بزرگتر ها

نعمت وجود بابرکت آنان، اغلب تا هستند، ناشناخته است. وقتى‏به جایگاه حساس و مهم و نقش کارگشاى آنان پى مى‏برند که از دست‏بدهند. چه بسیار اختلافها و قهرها و نزاعهاى خانوادگى که پس ازدرگذشت «بزرگ خاندان‏» چهره نشان مى‏دهد و چه بسیار رابطه‏ها ورفت و آمدها که قطع مى‏شود، یا به سردى مى‏گراید، و علت آن فقط ازدنیا رفتن محورى است که مایه دلگرمى، امید، انس و معاشرت فامیل‏است.

رسول خدا(ص) فرمود: «البرکة مع اکابرکم‏»; (1) .

برکت و خیر ماندگار، همراه بزرگترهاى شماست.

در سخن دیگر فرمود: «الشیخ فى اهله کالنبى فى امته‏»; (2) .

پیرمرد در میان خانواده‏اش، همچون یک «پیامبر» در میان امتش‏است.

این اشاره به همان نقش محورى، فروغ‏بخشى، صفاآورى، هدایت‏و ارشاد، تجمع و الفت است که در وجود آنان نهفته است. پس اگربزرگترها در فامیل و خانواده، چراغ روشنى‏بخش و محور وحدت وهمدلى و عامل انس و ارتباط و رفت و آمدهاى خانوادگى‏اند، باید این‏جایگاه، محفوظ بماند و مورد حراست و تقویت قرار گیرد.

ب - حرمت‏بزرگترها

رعایت ادب و مقتضاى حق‏شناسى نسبت‏به عمرى تلاش‏صادقانه و ایثارها، گذشتها، دلسوزیها و سوختن و ساختنها که بزرگان‏از خود نشان داده‏اند، آن است که در خانواده‏ها مورد تکریم قرار گیرند،عزیز و محترم باشند، به آنان بى‏مهرى نشود، خاطرشان آزرده نگردد،به توصیه‏ها و راهنماییهایى که از سر سوز و تجربه مى‏دهند، بى‏اعتنایى‏نشود.

خود «بزرگسالى‏» و «سن بالا» در فرهنگ دینى ما احترام دارد. این‏سخن پیامبر خدا(ص) است: «من عرف فضل کبیر لسنه فوقره، آمنه الله تعالى‏من فزع یوم القیامة‏»; (3) .

هر کس فضیلت و مقام یک «بزرگ‏» را به خاطر سن و سالش‏بشناسد و او را مورد احترام قرار دهد، خداى متعال او را از هراس ونگرانى روز قیامت ایمن مى‏دارد.

احترام به بزرگترها و ترحم و مهربانى نسبت‏به کوچکترها، ازدستورالعملهاى اخلاقى اسلام است و کانون خانواده‏ها را گرم و مصفامى‏سازد و این، توصیه امام صادق(ع) است که فرمود:

«لیس منا من لم یوقر کبیرنا و لم یرحم صغیرنا»; (4) .

کسى که بزرگ ما را احترام نکند و کوچک ما را مورد شفقت وعطوفت قرار ندهد، از ما نیست.

این سخن را نیز از على(ع) به یاد داشته باشیم که فرمود:

«یکرم العالم لعلمه و الکبیر لسنه‏»; (5) .

دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او، بایداحترام کرد.

اگر جوانان قدر پیران را نشناسند و به جایگاه آنان حرمت ننهند،هم رشته‏هاى عاطفى پیوندهاى انسانى از هم گسسته مى‏شود، هم ازرافت و عاطفه و تجربه سالخوردگان محروم مى‏شوند، هم نشانه‏بى‏توجهى خود به ارزشها را امضا کرده‏اند. حضرت على(ع) در یکى ازسخنان خویش، ضمن انتقاد از اوضاع زمانه و ناهنجاریهاى رفتارى‏مردم، از جمله بر این دو مساله تاکید مى‏فرماید: 1- بى‏احترامى‏کوچکترها نسبت‏به بزرگترها 2- رسیدگى نکردن توانگران به‏نیازمندان:

«انکم فى زمان ... لا یعظم صغیرهم کبیرهم و لا یعول غنیهم فقیرهم‏»; (6) .

شما در زمانه‏اى به سر مى‏برید که کوچک به بزرگ تعظیم و تکریم‏نمى‏کند و ثروتمند، به فقیر رسیدگى نمى‏کند!

 

نسبت‏به والدین

سالمندان به طور عموم، از احترام برخوردارند. اگر پدر و مادرباشند که این وظیفه، سنگین‏تر و مسؤولیت مضاعف است. قرآن کریم‏از تندى و پرخاش نسبت‏به پدر و مادر پیر نهى مى‏کند و به سخن نیک‏و لحن شایسته و خضوع و تواضع و گستردن بال رافت در برابر آنان وخیرخواهى و دعا در حق آنان دعوت مى‏کند.

فرمان خداوند، چنین است:

«اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل‏لهما قولا کریما، واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما کما ربیانى‏صغیرا»; (7) .

هر گاه یکى از آن دو (پدر و مادر) یا هر دو نزد تو به سن پیرى وسالمندى رسیدند، به آنان اف مگو، آنان را طرد مکن و به آنان سخن‏کریمانه بگو و بال فروتنى را از روى رحمت و شفقت‏براى آنان‏بگستر، و بگو: پروردگارا! همان گونه که مرا در خردسالى‏ام تربیت‏کردند، تو نیز بر آنان رحمت آور.

ادب و احترام نسبت‏به پدر و مادر بزرگسال، آن است که: آنان را به‏اسم، صدا نکنى، به احترامشان برخیزى، از آنان جلوتر راه نروى، باآنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگویى، نیازهایشان را برآورى،خدمتگزارى به آنان را وظیفه‏اى بزرگ بدانى و از آنان در سن کهولت وپیرى مراقبت کنى.

در حدیث است که امام باقر(ع) فرموده است: پدرم به مردى‏نگریست که همراه پسرش راه مى‏رفتند و پسر به بازوى پدرش تکیه‏داده بود. پدرم تا زنده بود، با آن جوان (به خاطر این بى‏حرمتى نسبت‏به‏پدرش) صحبت نکرد. (8) .

به همان اندازه که آزردن آنان و «عاق‏» شدن، حرام و نکوهیده است‏و از آن نهى شده است، دل به دست آوردن و جلب رضایت و نیکى به‏آنان سفارش شده است و این خدمتگزارى، سبب بهشتى شدن فرزندان‏به شمار آمده است.

«ابراهیم بن‏شعیب‏» گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: پدرم بسیارپیر و سالخورده و ناتوان شده است. هر گاه حاجتى داشته باشد او رابرمى‏داریم و بر دوش مى‏کشیم. حضرت فرمود: «ان استطعت ان تلى ذلک‏منه فافعل و لقمه بیدک، فانه جنة لک غدا»; (9) اگر بتوانى عهده‏دار کارهاى اوشوى چنین کن، حتى با دستانت لقمه در دهان او بگذار، که این فرداى‏قیامت، براى تو بهشت (یا سپر از آتش: جنه) خواهد بود.

 

انتقال فرهنگ

از عمده‏ترین راههاى انتقال یک فرهنگ به نسلهاى آینده، رفتارپدر و مادر و مربیان است. کودکان، آنچه را در رفتار بزرگترها ببینند، ازآن الگو مى‏گیرند. احترام به بزرگترها و رعایت ادب و تکریم نسبت‏به‏سالخوردگان، اگر در عمل و رفتار ما تجلى یابد، فرزندان ما نیز، این‏فرهنگ را مى‏آموزند و با همین آداب و سنن بار مى‏آیند. کسى که انتظارادب و معرفت و حق‏شناسى از فرزندانش دارد، باید همین حالت رانسبت‏به پدر و مادر و بزرگترها نشان دهد، تا کوچکترها هم از اوبیاموزند.

این یک سنت تاریخى و تاثیر و تاثر از اعمال و رفتار است. هرکس چیزى را درو مى‏کند که کشته است. اگر در حدیث است که «لامیراث کالادب‏»; هیچ ارثى همانند ادب نیست که از بزرگان به فرزندان‏برسد، در این مورد هم مصداق مى‏یابد.

امام على(ع) فرمود:

«وقروا کبارکم، یوقرکم صغارکم‏»; (10) .

به بزرگانتان احترام کنید، تا کوچکترها هم به شما احترام کنند.

امام صادق(ع) نیز فرموده است:

«بروا آباءکم، یبرکم ابناؤکم‏»; (11) .

به پدرانتان نیکى کنید، تا فرزندانتان هم به شما نیکى کنند.

این دقیقا برداشت محصول، از زراعتى است که انسان با رفتارش‏در زمین دل و لوح جان کودکان انجام مى‏دهد.

دهقان سالخورده چه خوش گفت‏با پسر.

کاى نور چشم من، بجز از کشته، ندروى!

مهمترین درس تربیتى، آن است که با عمل داده شود. کودکان نیزمستعدترین شاگردانى‏اند که «درسهاى عملى‏» را با دقت، از رفتار مامى‏آموزند. اگر ما به سالمندانمان احترام نگذاریم، از خردسالان ونوجوانان چه انتظارى داشته باشیم که با سالخوردگان و خود ما بااحترام و تعظیم و تکریم، برخورد کنند؟ این ارتباط متقابل درتاثیرگذاریهاى رفتارى را نمى‏توان نادیده گرفت. به قول معروف، اگراحترام امامزاده، توسط متولى رعایت نشود، از دیگران چه انتظارى‏است؟!

جاى سالمندان، پیش از آنکه در «آسایشگاه‏»ها و «سراى سالمندان‏»باشد، کانون گرم و بامحبت‏خانه‏هاست، تا چراغ خانه روشن بماند ومحور تجمع و الفت افراد گردند. و از اندیشه آنان نیز استفاده شود.بالاخره آنان، حاصل یک عمر، تجربه و چشیدن سرد و گرم روزگارندو مى‏توانند «مشاور» خوبى در تصمیم‏گیریهاى زندگى باشند.

آنچه در آینه جوان بیند.

پیر در خشت‏خام، آن بیند.

این هم بعد دیگرى از برخورد با پیران است.

 

و چه نیکو سروده است ملک‏الشعراى بهار:

سحرگه به راهى یکى پیر دیدم.

سوى خاک، خم گشته از ناتوانى.

بگفتم: چه گم کرده‏اى اندرین ره؟

بگفتا: جوانى، جوانى، جوانى.

پى‏نوشتها:

1) بحارالانوار، ج‏72، ص‏137.

2) همان.

3) همان.

4) همان، ص‏138.

5) غررالحکم، چاپ دانشگاه، حدیث 11007.

6) همان، حدیث 3857.

7) اسراء، آیه 23 و 24.

8) بحارالانوار، ج‏71، ص‏64.

9) همان، ص‏56.

10) غررالحکم، چاپ دانشگاه، حدیث 10069.

11) بحارالانوار، ج‏71، ص‏65.

ورود به بهشت و برخورداری از درجات بالای بهشتی:

از جمله آثار اخروی که در نتیجه احترام به پدر و مادر برای انسان حاصل می‌شود، رسیدن به بهشت و بهره‌مندی از نعمت‌های فراوان آن است.

خداوند در قرآن سعادت و شقاوت انسان را بسته به اعمال او می‌داند و برای هر یک از اعمال انسان درجه و مرتبه‌ای قرار داده است: «برای هر یک برابر اعمالی که انجام داده اند درجاتی است، که پروردگار تو از آنچه می کنند غافل نیست.»(انعام/132)

اگر احترام به پدر و مادر در نزد خدا در مرتبه‌ای بسیار بالا قرار دارد، پس چه پاداشی بهتر و ارزشمندتر از بهره‌مندی از بهشت و درجات بالای آن برای انسان می‌تواند وجود داشته باشد؟

امام باقر(ع) در مورد مؤمنان برخوردار از جایگاه والای بهشتی می‌فرماید: «اگر مؤمنی چهار ویژگی در خود داشته باشد خداوند او را در بالاترین و شریف‌ترین جایگاه قرار خواهد داد: کسی که یتیمی را پناه داده و بر او پدرانه نظر افکند، کسی که ضعیفی را مورد ترحم قرار دهد و در حد کفایت به او کمک کند، کسی که به والدین خود انفاق و با آنان مدارا کند، و آن که به ایشان نیکی کرده و از نگران ساختن آنها اجتناب نماید».

یکی از پیامدهای نیک احترام به والدین، همنشینی با نیکان در آخرت است. بزرگترین آرزو و خواسته اهل‌ ایمان، همنشینی با «ابرار» چه در دنیا و چه در آخرت است. آنان از خدا می‌خواهند که با نیکان بمیرند و با ایشان محشور شوند: «پروردگارا! گناهان ما را بیامرز و زشتی‌های ما را بپوشان و ما را با نیکان بمیران».

همنشینی با نیکان:

کسی که به خدا ایمان داشته باشد، برای جلب رضایت خدای متعال و برخورداری از فضل و رحمت الهی تمام سعی و تلاش خود را به کار می‌گیرد و با اعمال شایسته، راه رسیدن به رستگاری را می‌پیماید. یکی از آن اعمال نیک، احترام به پدر و مادر است که سعادت آخرت و همنشینی با نیکان را به‌دنبال خواهد داشت.

پیامبر اکرم(ص) در بیان نیکی به پدر و مادر و نتیجه آن در آخرت و روز قیامت می‌فرماید: «کسی که برای پدر و مادرش حج انجام دهد و یا بدهکاری آنها را بپردازد، خداوند او را در روز قیامت با نیکان بر می‌انگیزد».

انسان موجودی است که همیشه به خداوند محتاج است و همواره در تمام کارها باید به او متوسل شود و از او کمک بخواهد. دعا بهترین وسیله ارتباط بین خدا و انسان است. خداوند بزرگ بندگان خود را به دعا کردن سفارش کرده و وعده استجابت به آنان داده است. چنانکه درسوره بقره می‌فرماید: «دعای دعاکننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم».

البته خداوند متعال برای دعا و استجابت آن و همچنین برای درخواست‌کنندگان آن شرایطی قرار داده است که باید به آن شرایط عمل کرد. در این رابطه پدر و مادر از جمله کسانی هستند که دعایشان در حق فرزندان خوش رفتار مستجاب می‌شود.

اجابت دعای والدین در حق فرزندان:

در اهمیت دعا برای فرزندان همین بس که حضرت امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه، دعای 25 را به فرزندان خود اختصاص می‌دهد و از خداوند نیک بختی آ نها را می‌خواهد.

امام صادق(ع) در اهمیت دعای والدین در حق فرزندان می‌فرماید: «خداوند دعای سه کس را رد نخواهد کرد: دعای پدر در حق فرزند در هنگام نیکی به او، دعای پدر بر ضد فرزند (نفرین) هنگامی که مورد عاق او واقع شود و دعای مظلوم بر ظالم».

والدین از نظر اخلاقی و تربیتی بر فرزندان خود تأثیر زیادی دارند. پدر و مادر اولین کسانی هستند که فرزندان در تمام مراحل زندگی، آنها را به عنوان الگوی خود قرار می‌دهند.

بنابراین کسی که انتظار ادب و معرفت و حق‌شناسی از فرزندانش دارد، باید همین حالت را نسبت به پدر و مادر خودش و بزرگترها نشان دهد، تا کوچکترها هم از او بیاموزند. اگر کسی پدر و مادرش را احترام کرد نتیجه آن را در احترام فرزندانش به خود خواهد دید. اگر فرزند ببیند که پدر و مادرشان نیکی به والدین را سرلوحه زندگی خود قرار داده‌اند و به آن اهتمام می‌ورزند، او هم نسبت به آنان چنین خواهد کرد.

امام صادق(ع) می‌فرماید: «به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند.» (بحارالانوار/ج71/ص65)

موجب نیکی فرزندان:

خداوند انسان را به عنوان با ارزش‌ترین گوهر وجود خلق کرد، به او معرفت عطا کرد و میوه محبت و دوستی را در دلش به بار نشاند و خانواده را مکانی امن برای پرورش و آرامش او قرار داد.

از نشانه‌های او آن است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و میان شما و همسرانتان علاقه شدید و رحمت قرار داد، بی‌شک در این (نعمت الهی) برای گروهی که می‌اندیشند نشانه‌های قطعی است.(روم/21)

از این رو خانواده مقدس‌ترین نهاد و اساس رشد و حیات جامعه است و اسلام برای آن اهمیت بسیاری قائل شده، آن را کانون اخلاقی جامعه و زیر بنای اصلی حیات اجتماعی می‌داند.

در اسلام رمز استحکام و ماندگاری خانواده توجه به ارزش‌های متعالی دینی و رعایت ارزش‌های انسانی شناخته شده است و برای هر یک از افراد در خانواده مسئولیت و وظایفی قرار داده و همه اعضای خانواده را موظف به رعایت این اصول کرده است. در این صورت است که محیط خانواده محیطی پربار و سالم خواهد بود.

اشاره:

از مهم‌ترین تکالیفی که در قرآن به آن سفارش فراوان شده و در آموزه‌های اسلامی نیز به عنوان یک فضیلت اخلاقی شناخته شده است؛ احسان و احترام به پدر و مادر است چنان که خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر احسان کنید.(بقره/83)

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

 

  • علی دهقان

شهید عباس بابایی

علی دهقان | شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۱۹ ق.ظ

 

  • علی دهقان

بوالحسن علی بن موسی الرضا

علی دهقان | چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۹:۰۶ ب.ظ

ابوالحسن علی بن موسی الرضا (۱۴۸–۲۰۳ ه‍. ق.)، ملقب به «رضا» امام هشتم شیعیان دوازده امامی که وی را با عنوان امام رضا یاد می‌کنند. پدر او ابوالحسن موسی الکاظم‌الصابر هفتمین امام شیعیان و مادرش طبق روایات مختلف نام‌ها، کنیه‌ها و لقب‌های «ام‌البنین، نجمه، سکن و تکتم» را دارد. زادگاه علی بن موسی شهر مدینه بود و در توس درگذشت. شیعیان مأمون خلیفهٔ عباسی را که او را ولیعهد حکومت عباسیان کرده بود را مسئول مرگش می‌دانند. مقبرهٔ وی در شهر مشهد قرار دارد و سالانه مورد بازدید میلیون‌ها مسلمان شیعه و سنی[۱] از ایران، پاکستان، بحرین، عراق و دیگر کشورها قرار می‌گیرد.

کنیه‌ها: ابوالحسن و ابوعلی

لقب‌ها: رضا، صابر، زکی، ولی، وفی، صدیق، رضی، شمس الشموس، معین الضعفاء و الفقراء، غریب الغربا، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، رب السریر، رئاب التدبیر، شمس توس، خورشید ولایت، ضامن آهو، عالم آل محمد، ثامن الحجج، رضا، امام الرئوف

به دستور مامون علی ابن موسی مناظراتی در مجلس مامون برگزار می‌کرد. در یکی از این مناظرات علی ابن موسی با دانشمندان ادیان دیگر از جمله زرتشتی(هربذه اکبر)، یهودی(راس الجالوت)، مسیحی(جاثلیق) و صائبی(عمران) به مباحثه پرداخت و هر کدام را با استفاده از کتاب و عقاید مورد قبول آن شخص مغلوب کرد. در پایان مناظره عمران اسلام آورد و از طرف علی ابن موسی سرپرست صدقات بلخ قرار گرفت.[۴]

از علی بن موسی رضا برخی تألیفات یاد شده که علمای شیعه از آنها به اجمال و تفصیل یاد کرده‌اند. اما مؤلفات وی، به تفضیل، عبارت‌اند از:

             آنچه به محمد بن سنان در پاسخ پرسش‌های وی درخصوص علل احکام شرعی نوشته‌است.

             عللی که فضل بن شاذان گوید آنها را از علی بن موسی رضا، یکی پس از دیگری، شنیده و جمع آوری کرده‌است و به علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری اجازه روایت آن‌ها را از وی از علی بن موسی رضا داده‌است.

             سه رساله که برای مأمون عباسی درباره اسلام و دستورهای دینی نوشته‌است. این سه رساله را صدوق در عیون اخبار الرضا با اسناد متصل ذکر کرده‌است.

             الرسالة الذهبیة در طب.

 

  • علی دهقان

15عقوبت سبک شمردن نماز

علی دهقان | چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۳۶ ب.ظ

15عقوبت سبک شمردن نماز

 

نماز ستون خیمه دین است و امام صادق (ع) نماز را مرز ایمان و کفر دانسته است. بنابر این، اگر کسی بخواهد خیمه ایی به نام دین را برپا کند، باید همواره در اندیشه تیرک اصلی و ستونی باشد که دین بدان استوار می‌گردد

 

استاد مطهری در کتاب" آزادی معنوی" می‌نویسد

یکی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. نماز نخواندن یک گناه بزرگ است، و نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف کردن، بی اهمیت تلقی کردن گناه دیگری است. پس از وفات امام صادق علیه السلام ابوبصیر آمد به امّ حمیده تسلیتی عرض کند. امّ حمیده گریست. ابوبصیر هم که کور بود گریست. بعد امّ حمیده به ابوبصیر گفت: ابوبصیر! نبودی و لحظه ی آخر امام را ندیدی؛ جریان عجیبی رخ داد. امام در یک حالی فرو رفت که تقریباً حال غشوه ای بود. بعد چشمهایش را باز کرد و فرمود: تمام خویشان نزدیک مرا بگویید بیایند بالای سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت کردیم. وقتی همه جمع شدند، امام در همان حالات که لحظات آخر عمرش را طی می‌کرد یکمرتبه چشمش را باز کرد، رو کرد به جمعیت و همین یک جمله را گفت:اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوةِ هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند نخواهد رسید. این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد."

در باب آثار و عقوبات سبک شمردن نماز، روایتی از حضرت ختمی مرتبت به نقل از دختر مکرمه‌شان نقل شده است که بسیار تکان‌هنده است:

"حضرت زهرا سلام الله علیها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، سوال کرد: « فقالت: یا ابتاه ما لمن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء ». از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلـم پرسیدند: کسی که نمـازش را سبک می شمارد چه زن باشد و چه مرد باشد، آنهایی که نمــازشان را سبک می شمارند چه هست بر ایشـان.

این سبـک شمردن صحبتهای مختلف دارد یعنی: یکی این است که در اول وقت نماز نخواند، یکی این است که در موقع  خـــواندن نمـاز زیاد به آداب و حـدودش مقیـد نباشد، سعی نکند که آن شرایـط فضیلت را مراعات کند، بطور کلـی سبک بشمارد. یکی از صور سبک شمردن تاخیر از اول وقـت است ولی ممکن است یکی در اول وقت هم بخواند ولی به شرایط آداب و حدودش چندان پا بنـد نشود، با عجله بخواند، حضـور نداشته باشد. البتــه بعدها در دنباله این صحبت در ادب حضـوع و خشــوع، آداب را ذکـرمی کنیم. در اینجا حضرت زهرا سلام الله علیهــا سوال می‌کند که کســی که نمــازش را سبک بشمارد چه می‌شود؟

اول این است که خدا برکـــت را از عمــر او بــــرمـی دارد؛ این عمــر که من و شما می‌کنیم، برکت از آن برداشته می‌شود که انسـان نداند که چه کرد، از کارهای خیــر، نه از شرّ؛ مثلا کسانی می‌بینید عمرشان با برکت است، خوب عبــادت می‌کنند، خدمات زیــاد می‌کنند

« قال رسول الله ( ص ) : یا فاطمه مَن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء »، فرمود: یا فاطمه کسی که نمازش را سبک بشمارد از مـردها و زنـها، « ابتلاه اللهُ بخمس عشرة خصلة »، خدا او را به 15 خصلت مبتلا می‌کند ( خیلی تهدید کننده است ) ، « ستٌ منها فی دار الدنیا و ثلاث عند موتها و ثلاث فی قبره و ثلاث فی القیامة اذا خرج من قبره »، شش تا در زندگـی دنیــــا و سه تا در وقت مرگ و سه تا در قبـر و بــرزخ و سه تای دیگر در قیــامت است وقتـــی از قبرش خارج می‌شود.

« فاما اللواتی تصیبه فی دار الدنیا »، اما شش خصلتی که خدا پیش می‌آورد در دنیا برای کسانی که نمــاز را کوچک می شمارند:

1- « فالاولی یرفع الله البرکة من عمره »: اول این است که خدا برکـــت را از عمــر او بــــرمـی دارد؛ این عمــر که من و شما می‌کنیم، برکت از آن برداشته می‌شود که انسـان نداند که چه کرد، از کارهای خیــر، نه از شرّ؛ مثلا کسانی می‌بینید عمرشان با برکت است، خوب عبــادت می‌کنند، خدمات زیــاد می‌کنند مثلا فرض کنید صاحب همین کتاب، مجلسـی، اهل تزکیه بوده، اهـل باطن بوده، فلیسوف بوده، عارف بوده، خدمــاتی که کرده، مرجعیت که داشته، چقــدر کتاب نوشته، کتابهایش اگــر بنا باشد که به ما بدهند از روی آن بنویسیم تا آخر عمــر تمام نمی‌کنیم؛ عمر با بــرکت بوده؛ مقصود طولانــی بودن عمر نیست، برکت در عمر، اشتباه نکنید.

کسانی که در نمـاز سستی می‌کنند از عمرشان برکت گــرفته می‌شود؛ چیز عجیبی است بعدش هم روی این مسـاله دقت کنید این عمـرها که می‌گذرد، عمـر ماها  و عمر بعضی‌ها چگونه است در مقایســه با آنها از لحــاظ  برکت؛ یرفع الله البرکة فی عمره.

2- « یرفع الله البرکة من رزقه »: برکت را از روزیشــان هم  بــر می‌دارد.

برکت از روزی هم این نیست که انســـان کم پول بدست می‌آورد یا زیاد؛ نه؛ برکت در زندگی و معیشت است که آن را خــدا بر می‌دارد.

3- « و یَمحوا الله عزوجلّ سیماء الصالحین من وجهه »: سومین چیزی که مبتلا می‌شود این است که خدای متعال سیمــای صالحان را ازاو بر می‌گیرد؛ وقتی به صــورتش نگاه می‌کنید سیمای صالحــان در او نیست. این هم چیزی است؛ صــالحان یک سیمایی دارند البته اهـــــل ذوق می‌فهمند، این را با ذوق و دل می‌شود فهمید، نه زیبــایی ظاهری است، سیمای صالحان یک چیزی است که اهل دل و اهل ذوق می‌فهمند.

4- « و کل عمل یعمله لا یؤجر علیه »: هر عملـی که انجام می‌دهد از اعمال خیـر و عبادات، اجــری به آن داده نمی‌شود.

5- « و لا یرفع دعاؤه الی السماء »: پنجمی اش این است که دعــای او مستجاب نمی‌شود.

6- « والسادسة لیس له حظّ فی دعاء الصالحین »: از دعای صالحان هم بی بهره می‌شود، یعنی صالحان که برای مومنیــن و مومنــات دعاهایی می‌کنند که وظیفه اشان است، اینها از دعای صالحان حظّـــی برایشـان نیست.

این شش خصلتی  که در دنیا پیش می‌آید برای آنها که نمازشــان را کوچک می شمارند.

« و اما اللواتی تصیبه عند موته »

تکرار می‌کنم کوچک شمردن نماز، تاخیر از اول وقت، با عجله خواندن، آداب حضور را مراعات نکردن، درنماز ظاهرا و باطنا بازی نکردن، لباس و نظافت و اینها را مراعات نکردن خلاصه سبک شمردن.

 

و اما آن سه تا که در وقت مرگش به او می‌رسد:

1-« فاولاهن انه یموت ذلیلا »، اولش این است که مرگش به صورت خفت‌بــار می‌شود.

2- « والثانیة یموت جائعا »، گـرسنه می‌شود موقــع مرگ، این گرسنگی یک گرسنگی بسیــــار اسرار آمیز است که غیــرظاهری و دنیوی است و انسانها از آن وقتی که از اینجا به بــرزخ منتقل می‌شوند و از اول انتقــال به برزخ این گرسنگی و تشنگی شــروع می‌شود و بعدش هم در قیــامت مخصوصا هست، این یک چیزی غیــر از گرسنگی دنیاست.

« و الثالثة لاینظرالله الیه و لا یُزکیه و له عذاب الیم »، و از همه اینها بــالاتر، خدا به او نظـر نمی‌کند و او را تزکیــه نمی‌کند و عذاب الیـم هم برایش هست. این‌ها برای کســی است که تهاون بصلاته."

3- « والثالثة یموت عطشانا »، سومی هم این است که در حال تشنــگی است فلو سقی من انهار الدنیا لم یرو عطشه.

« و اما اللواتی تصیبه فی قبره »،

 

اما سه تــای دیگر که در قبر و بــرزخ به او می‌رسد این است که:

1-« فاولاهن یوکل الله به مَلکا یزعجه فی قبره »، حالا ما فکر می‌کنیم این سستی‌ها که در استخفاف به نمــاز داشته ایم زیاد مهــم نبوده، آخرش این است که خـدا می‌بخشد؛ زیاد مهـم نبوده؛ خیلی چیز مهمی بوده، حالا این قسمتی از بیانات است که در اینجا وارد شده دقت کنید. اولش این است که خــدا مَلَکی را موکل می‌کند که در قبرش به او عذاب می‌کند در بـــرزخ.

2- « و الثانیة یضیق علیه قبره » ، و دومین چیز که خدا برای او پیش می‌آورد این است که عــالم قبرش برای او تنگ می‌شود؛ این را دیگر نمی‌فهمیم که چگونه تنــگ می‌شود.

3- « الثالثة تکون الظلمة فی قبره »، و سومی اش این است که عالــم قبرش برای او ظلمــانی می‌شود.

« و اما اللواتی  تصیبه یوم القیامة »، 

 

اما آن سه تای دیگـــر که در روز قیــامت برایش پیش می‌آید

وقتی که از قبرش خــارج می‌شود و به قیامت و محشــر قـدم می‌گذارد؛ « اذا خرج من قبره فاولاهن ان یُوکل الله به ملکا یَسحَبه علی وجهه و الخلائق ینظرون الیه »، اولش این است که خدا ملکی را موکل می‌کند که او را بـه "رو می‌برند" توجــه می‌کنید نماز خوان است مردم هم نگاه می‌کنند؛ غیـــر عـادی می‌برند.

« و الثانیة یُحاسب حسابا شدیدا »، دومی اش هم این است که در مقـــــــام حساب، حساب شدیدی از او می‌کشند.

« و الثالثة لاینظرالله الیه و لا یُزکیه و له عذاب الیم »، و از همه اینها بــالاتر، خدا به او نظـر نمی‌کند و او را تزکیــه نمی‌کند و عذاب الیـم هم برایش هست. این‌ها برای کســی است که تهاون بصلاته."

فراوری:

 

  • علی دهقان