ترافیک 60

بهترین های موسیقی

ترافیک 60

بهترین های موسیقی

ترافیک 60

بانک ملی پست، ثبت نام کارشناسی، جوک، چوب، حوادث، خدا، ذوب آهن، زیبا، ژاپن ، سایپا، شعر،صید، ضرب المثل، طالع بینی ، طالع بینی، عکس، غزل، فال حافظ، قرآن کریم، کلیپ، لبنان، لباس عروس ،مترجم ، نور، زارت بهداشت، همشهری ، یوتیوپ ،

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

۴۲ مطلب با موضوع «علمی» ثبت شده است

ازمایش میلیکان

علی دهقان | چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۲۴ ق.ظ

ازمایش میلیکان

رابرت میلیکان در سال ١٩٠٩ آزمایش معروف خود را برای اندازه‌گیری بار الکتریکی الکترون، با همکاری هاروی فلچر به انجام رسانید. آنها این عمل را با موازنه دقیق نیروهای گرانشی و الکتریکی وارده بر ذرات ریز روغن که در بین الکترودهای فلزی شناور بودند، به انجام رساندند. با تکرار این آزمایش بر روی تعداد زیادی از قطرات روغن، آنها به این نتیجه رسیدند که مقدار بدست آمده برای بار الکتریکی روی ذرات روغن، مضربی از یک عدد ثابت است. آنها این مقدار ثابت را برابر بار یک الکترون در نظر گرفتند که معادل 1.602 × 10−19 کولن می‌باشد.

این مقدار که بار پایه خوانده می‌شود، اکنون یکی از ثابت‌های مهم فیزیکی است و دانستن دقیق آن از اهمیت زیادی برای علوم برخوردار است.

 

میلیکان کار خود را بر روی فیزیک ذره‌ای هنگامی آغاز کرد که به استادی در دانشگاه شیکاگوی امریکا اشتغال داشت. او همکاری موثری با فلچر داشت و آن دو در سال ١٩٠٩ آزمایش معروف خود را به انجام رساندند. از آن زمان تاکنون این آزمایش توسط چندین نسل از دانشجویان فیزیک با درجات متفاوتی از دقت انجام شده است. تا سال ١٩١٣ که میلیکان نتایج اولیه آزمایش را منتشر ساخت، بطور پیوسته به تصحیح روش آزمایش مشغول بود.

 

میلیکان در آزمایش خود، نیروی وارد بر قطرات ریز باردار روغن را که بین دو الکترود فلزی معلق بودند، اندازه گرفت. با دانستن شدت میدان الکتریکی، بار هر قطره قابل اندازه‌گیری بود. با تکرار آزمایش بر روی تعداد زیادی قطرات روغن، میلیکان نشان داد که اعداد بدست آمده مضارب صحیحی از یک مقدار مشترک هستند که می‌تواند بار یک الکترون در نظر گرفته شود. مقدار اولیه‌ای که او بدست آورد، معادل 1.592 × 10−19  کولن بود.

 

 

در عصر میلیکان این موضوع ثابت شده بود که چیزهایی به نام ذرات زیراتمی وجود دارند، لیکن تصوری از این ذرات وجود نداشت. تامسون با آزمایش‌هایی که بر روی اشعه کاتودی در ١٨٩٧ انجام داده بود، نشان داد که ذراتی با بار منفی وجود دارند که بیش از ١٠٠٠ برابر سبک تر از اتم هیدروژن می‌باشند. جورج فیتزجرالد و والتر کافمن نیز به نتایج مشابهی رسیده بودند. لیکن بیشتر دانشی که در مورد الکتریسیته و مغناطیس موجود بود، برپایه این موضوع توضیح داده می‌شد که بار الکتریکی یک متغیر پیوسته است که می‌توان مانند نور، آنرا به شکل یک موج پیوسته (بجای رشته‌ای از فوتون‌ها) در نظر گرفت.

 

  • علی دهقان

خط تالوگ در اروندرود

علی دهقان | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۸ ب.ظ

خط تالوگ در اروندرود نقطۀ آغازین روابط میان دو کشور ایران و عراق به فروردین 1308 هـ ش و اعزام هیئت حسن نیت از سوی پادشاه عراق به ایران و تقاضا جهت برقراری روابط سیاسی با ایران باز می*گردد. از اواسط 1310 هـ ش دولت عراق با ارسال چندین یادداشت اعتراض به دولت ایران، مأموران گمرک و نیروی دریایی ایران را متهم به نادیده گرفتن مقررات سازمان بندر بصره و تجاوز به حق حاکمیت عراق در آبهای اروند رود نمود در سال 1313 هـش در حالیکه عراق تحت الحمایه انگلستان بود به منظور جلوگیری از اعمال حاکمیت ایران بر اروند رود به جامعه ملل شکایت برد.[7] در 1316 هـ ش طی قراردادی حق کشتیرانی در سراسر اروند به استثنای 5 کیلومتری از آبهای آبادان تا تالوگ به دولت عراق واگذار شد، قرار داد مذکور در چارچوب اهداف راهبردی بریتانیا به ایران تحمیل شد. عبدالکریم قاسم طی کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد: واگذاری حاشیه*ای به عرض 5 کیلومتر از اروندرود به ایران نوعی بخشش بوده نه استرداد یک حق. روابط دو کشور رو به تیرگی نهاد در 1348 هـ ش عراق آبراه شط العرب را جزء لاینفک کشور خود نامید و از ایران خواست پرچم*های خود را از کشتی*ها پائین آورد، طی این اظهارات ایران عهدنامه مرزی قبلی را ملغی اعلام کرد و تمایل خود را به انعقاد قراردادی مبتنی بر خط تالوگ اعلام نمود. این رویداد دو کشور را تا آستانۀ برخورد نظامی پیش برد تا اینکه با میانجیگری "هورای*بومدین" در جریان اجلاس سران اوپک در الجزایر دو کشور به توافقاتی جهت حل اختلافات دست یافتند و "خط تالوگ" را به عنوان خط مرزی پذیرفتند.[8] انعقاد قرارداد 1975 الجزیره ظاهراً باعث پایان اختلافات مرزی و روابطی نسبتاً بهتر شد، اما آرامش نسبی در روابط دو کشور با وقوع انقلاب اسلامی در ایران پایان یافت، عراق به موجب بیانیه الجزایر و با پذیرش خط تالوگ به عنوان خط مرزی دو کشور عملاً حاکمیت ایران را بر اروند رود پذیرفته بود. پیروزی انقلاب موجب تغییر ساختار قدرت در خاورمیانه و نظام امنیتی دو قطبی حاکم بر جهان شد. ایران از صف*حامیان امریکا و بلوک غرب خارج شد و امریکا عراق را به جنگ با ایران ترغیب نمود. اگر چه ظاهر جنگ ایران و عراق، اختلافات مرزی عنوان گردید اما در واقع تجاوز به ایران نتیجۀ نارضایتی امریکا و شوروی از انقلاب ایران و نگرانی از گسترش آن بر منطقه و حمایت از منافع دولتهای محافظه کار عربی بود.[9] و در نهایت 23 مردارد 1369 صدام برای صلح با ایران به پذیرش معاهده*ای تن داد که زمانی به خاطر لغو آن جنگ را آغاز کرده بود و خط تالوگ به عنوان مبنای تقسیم اروند رود مورد تأیید در کشور مرزی قرار گرفت ...

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

 

  • علی دهقان

ارگ کریم خان

علی دهقان | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۷ ب.ظ

280px-Karim_881211.jpg

ارگ کریم خان در مرکز شهر شیراز قرار دارد. این ارگ در دوره سلطنت سلسله زندیه ساخته شده‌است و پس از اینکه کریم خان زند شیراز را به عنوان پایتخت خود و این مکان را به‌عنوان مکان زندگی خود انتخاب کرد، به ارگ کریمخان معروف شد. در زمان سلطنت سلسله پهلوی از ارگ به‌عنوان زندان استفاده شد که آسیب‌هایی به آن وارد شده‌است. در سال ۱۳۵۰ این ارگ به اداره فرهنگ و هنر وقت واگذار شد. این بنای بزرگ اکنون زیر نظر سازمان میراث فرهنگی جمهوری اسلامی ایران اداره می‌شود و از چند سال پیش کار مرمت این بنا آغاز شده‌است تا به عنوان موزه بزرگ فارس مورد استفاده قرار گیرد.

تاریخچه

ساخت ارگ بین سالهای ۱۷۶۶ و ۱۷۶۷ میلادی انجام شد و کریمخان بهترین معماران زمان خود را جهت ساخت آن بکار گرفت. او همچنین بهترین مصالح را از داخل و خارج کشور تهیه و ساخت بنا را به‌سرعت تمام کرد. این بنا در دوره زندیه به‌عنوان محل استقرار حکومت و در دوره قاجاریه به‌عنوان محل زندگی فرمانداران محلی استفاده می‌شد. عبدالحسین میرزا فرمانفرما حکم‌ران فارس، دستور به بازسازی مینیاتورهای نقاشی شده در این بنا داد.

طراحی بنا

بنای ارگ ترکیبی از دو معماری مسکونی و نظامی است. بخش درونی ارگ با ایوان‌ها و اتاق‌های نقاشی شده، آبنماها و باغچه‌ها از ظرافت خاصی برخوردار است. سه ضلع شمال، جنوب و غرب هر یک دارای یک ایوان و شش اتاق مسکونی در دو طرف آن است. ضلع شرقی شامل حمام خصوصی و برخی امکانات خدماتی است.

برج و باروی چهارگانه به انضمام خندقی که سابقاً دور آن حفر شده بود نیز نقش دفاعی بنا را بر عهده داشته‌اند. ضخامت دیوارها در پایه ۳ متر و در بالا ۸/۲ متر است. ارتفاع برجها نیز ۱۵ متر می‌باشد و از آجر ساخته شده‌اند.

یکی از برج‌های چهارگانه این ارگ مانند برج پیزا کج شده بوده و به این خاطریکی از جاذبه‌های گردشگری شیراز به حساب می‌آمد. روند توقف کج‌شدگی این برج به لحاظ فنی و مهندسی مورد اهمیت قرار دارد.

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

 

  • علی دهقان

ارزش علم

علی دهقان | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۶ ب.ظ

آنچه به‌روح آرامش می‌بخشد همانا علم است و بس

·  «آنچه در علم بیش می‌باید// دانش ذات خویش می‌باید»

·  «آنچه مغز و قلب را از آلایش پاک می‌کند، فقط دانش است؛ مابقی بی‌دانشی است

·  «آنکه همه چیزش را به جهان می سپارد و خود سخن تازه ایی ندارد نباید مدعی داشتن خرد باشد و دانش

·  «آن قدر دانش آدمی را کفایت است که راه راست از کج و سعادت را از شقاوت شناسداثر حکمت آن‌گاه در شخص حکیم ظاهر شود که خویشتن را حقیر و ناچیز شمارد

  • «از این روست که از عالمان همهٔ ادیان و متفکران و دانشمندان و هنرمندان سراسر جهان و از همهٔ نهادهای بین‌المللی و منطقه‌ای مجدّانه می‌خواهم که برای پیشبرد این مهم، در برابر امواج غیریت‌سازیی‌های مصنوعی که ابزار دست قدرت‌های خشونت‌گراست بایستند و بخصوص برای بیرون بردن حریم قدسی پیامبران و مقدسات همهٔ ادیان از عرصهٔ منازعات سیاسی و فرهنگی به‌اقدامات مؤثر بین‌المللی و تلاش‌های جدید حقوقی بیندیشند
  • «افرادی که بزرگ‌ترین خدمت را به علم و فرهنگ نموده‌اند، نویسندگان و محققانی بوده‌اند که در انزوا می‌زیسته‌اند و هرگز در مباحثات دانشگاهی شرکت نکرده و حقایق صددرصد اثبات نشده را در آکادمی‌ها ابراز نداشته‌اند
  • «اگر به زبان تمامی آدمیان و فرشتگان سخن گویم.... و از عشق بی‌بهره باشم طبل میان‌تهی و سنج پرهیاهویی بیش نیستیم، اگر از کرامت غیب‌دانی و پیش‌گویی بر خوردار باشم و همه اسرار جهان را دریابم و قلمرو دانش را تمام مسخر کنم و در ایمان چنان راسخ و نیرومند باشم که کوه‌ها را به رفتار آورم و از عشق بی‌بهره باشم، کسی نیستم. اگر همه دارایی خویش به مستمندان بخشم و جسم خویش را به آتش بسپارم و از عشق بی‌بهره باشم مرا هیچ سود نخواهد بخشید.عشق بردبار و مهربان است عشق از حسد برکنار است عشق لاف خودستایی نمی‌زند عشق اطوار ناپسند ندارد عشق به اندک چیزی در خشم نمی‌آید و اندیشه شر نمی‌کند و از بی‌عدالتی خشنود نیست اما با حقیقت و راستی شاد و خرم است همه چیز را تحمل می‌کند همه چیز را باور می‌کند و به همه چیز امیدوار است و هیچگاه از پای نمی‌افتد اما پیشگوی‌ها همه شکست می‌خورند و زبان‌ها همه قطع می‌شوند و دانش‌ها در غبار زمان پنهان می‌شوند و دانش ما جزیی است و نبوت ما جزیی است و آنچه جزیی است روی در فنا دارد انچه می‌ماند ایمان و امید و عشق است و از این هر سه، عشق را برترین مقام است
  • «اگر دانش به روزی بر فزودی// زنادان تنگ روزی تر نبودی»
  • «اگر دانش را به‌خاطر کسب درآمد فرا می‌گیرید به‌حق آن‌هائی که به‌خاطر خود، علم و دانش اندوخته‌اند تجاوز کرده‌اید
  • «اگر شما آدمی نادان و بی‌اطلاع باشید و به‌این امر پی‌ببرید این خود یک نوع علم و اطلاع است
  • «امروز وقتی به تاریخ می‌نگریم حکومت‌هایی را می‌بینیم که منتسب به‌ دین هستند و نیز از تمدن اسلامی، معارف، علوم و فرهنگ ِپاگرفته در دنیای اسلام، نشان می‌بینیم. در شاخه‌ها و شعبه‌های اسلام متحقق در تاریخ، شاهد آراء، سلیقه‌ها و تجربه‌های گوناگونی هستیم که جملگی خود را اسلامی می‌دانند و بر باور خویش چنان استوارند که گاه به‌کشاکش‌ها و درگیری‌های خونین نیز تن می‌دهند
  • «ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم// کاندر طلب راتب هرروزه بمانی// رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز// تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی»
  • «ای منوچهری همی ترسم که از بیدانشی// خویشتن را هم به دست خویش بردوزی کفن»
    • منوچهری دامغانی باید درهای علم به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا آدم هست، آنجا کتاب هم باید باشد
      • ویکتور هوگو
      • «باید شرم کنند، کسانی که بدون کم‌ترین تأمل و تفکر از پدیده‌های معجزه‌آسای علم و فن بهره می‌گیرند و سفیهانه از درک مضمون هوشمندانهٔ آن عاجزند، همانند گاوی که از لذت نشخوار گیاهان برخوردار است ولی از علم ِ گیاه‌شناسی بی‌خبر است
      • «بدو گفت موبد که دانش به‌است // که دانا به‌گیتی زهرکس مه‌است»
      • «برای این‌که دانش ملکه شود، تعلیم کافی نیست عمل لازم است
      • «برای شوهر دانش لازم است، برای زن نجابت
      • «بسیار افتد که ابهت و شجاعت سود ندارد و هر دانش که بدانی روزی به‌کار آید
      • «بشوی اوراق اگر هـم‌درس مایی// که علم عشق در دفتر نباشد»
      • «بعضی چنان سرگرم میراث علمی گذشتگانند که فرصت مراجعه به‌عقل خود را ندارند و اگر فرصتی هم به‌دست بیاورند حاضر نیستند که اشتباهات و لغزش‌های آنان را اصلاح و جبران نمایند
      • «بهتر است که انسان چیزی نداند تا بسیاری چیزها را نیمه‌تمام بداند؛ بهتر است که با عقاید خودمان یک ابله سفیه باشیم تا آن‌که با عقاید دیگران یک مرد دانشمند به‌حساب آییم
      • «بهترین کارها اینست که در جوانی دانش آموزی و در پیری به‌کار بری
      • «به دانش بود نیک فرجام تو// به مینو دهد چرخ آرام تو»
      • «به چشم «فخری» دانش ز بس که شیرین است//همیشه در طلبش همچو کوهکن باشد»
      • «پدر گفت کز بد، گمان برگسل// به اندیشه بیدار کن چشم و دل// چو دانش نداری به کاری درون// نباشد ترا چاره از رهنمون»
      • «پرداختن به ریشه ها ، کار ریش سفیدان و اهل دانش است

 

          • «تا به‌جائی رسید دانش من// که بدانم همی که نادانم»
          • «تا جهان بود از سر آدم فـراز// کـس نبود از راه دانش بی‌نیاز// مردمان ِ بخرد، اندر هرزمان//راه دانش را به‌هرگونه زبان// گـرد کردند و گرامـی داشتنـد// تا به‌سنــگ‌اندر همی‌بنگاشتند// دانش اندر دل چراغ روشن است// وزهمه بد برتن تو جوشن است»
          • «تا در کسب دانش و هنر هم‌چشمی و رقابت نورزید، بزرگ و باارزش نمی‌شوید
          • «تخیل مهمتر از دانش است.علم محدود است اما تخیل دنیا را دربر می‌گیرد
          • «تعصب در علم و فلسفه مانند هر تعصب دیگر نشانه خامی و بی‌مایگی است و همیشه به‌زیان حقیقت تمام می‌شود
          • «تکیه بر حسن مکن، در طلب علم برآی// این درختیست که هر فصل دهد بر تو ثمر»
          • «تمام سرمایه فکری و دانش آدمی باید تسلیم یک عظمت اخلاقی و روحی گردد وگرنه دانش مانند رودی خواهد بود که نتوانسته مسیر خود را بپیماید و به ‌دریا منتهی شود و با وضعی اسف‌آور در ریگ‌زارها فرو رود
          • «تنها کسانی که دل‌داده دانشند بزرگند، نه آنان که سوداگر دانشند
          • «توان شناخت به یک روز در شمایل مرد// که تا کجاش رسیده‌است پایگاه علوم// ولی ز باطنش ایمن مباش و غره مشو// که خبث نفس نگردد به سالها معلوم»
          • «توانا بود هرکه دانا بود// به دانش دل پیر برنا بود»
          • «تورا گرچه در مال افزایش است// به اندازه دانشت ارزش است»
          • «تو نفس علم شو از نقش علم دست بشوی// که نفس علم قدیم است و نقش او فانی»
          • «تیغ دادن در کف زنگی مست// به که آید علم، ناکس را بدست»
      •  
        • «ثروت، در داشتن خزاین و دفاین نیست، در دانستن علم و طرز استعمال آن است

 

        • «جام عمر را جز با می دلدادگی به خرد و دانش پر مکن»
        • «جهل من و علم تو، فلک را چه تفاوت// آنجا که بصر نیست، چه خوبی و چه زشتی»
        • «چنان چون‌که تن زنده گردد به جان// به دانش فروزند جان و روان»
        • «چنین گفت پیغمبر راستگوی// زگهواره تا گور دانش بجوی»

 

        • «حاصل من فقط از فضل این شد که بر جهل خود دانا شدم
        • «حکمت درختی است که در دل روئیده و میوه از زبان دهد

 

        • «خرد و دانش ابزار پیراستن اشتباهات است و خردمندان ابزار دونپایگان نمی شوند . »
        • «خرد ابزار توانایست و خردمند با فر دانش و اندیشه پاک خویش می آفریند ، او زایشگر رخدادهای امروز و فرداهاست
        • «خدایا! اگر مرا ببخشی بهترین بخشنده هستی و اگر عذاب دهی ستمگر نیستی. دانشمند از میوه وجود خود سیر می‌شود »

 

        • «دانش رااگر در چین هم باشد(دورترین مکان ها) فرا بگیرید
        • «دامن مادر نخست آموزگار کودک است// طفل دانشور کجا پرورده نادان مادری»
        • «دانش امروز فر بسیاری در پی داشته ، اما نیروی جاری سازی آرامش به روان ما را ندارد . امنیت را بزرگان خردمند به ما می بخشند
        • «دانش طلب و بزرگی آموز// تا، به نگرند روزت از روز»
        • «داشتن علم بهتر از داشتن ثروت است ولی نداشتن ثروت بدتر از نداشتن علم است»
        • «دانش ِ بی‌اندیشه، دام است و اندیشه ِ بی‌دانش، بلا
        • «دانش را می آموزی اما خرد ، برآیند اندیشه و آموخته های ماست
        • «دانش ِ کم خطرناک است، یا باید آب ِ چشمه را تا قطره آخر بنوشید یا اصلأ لب نزنید
        • «دانشمندان، علماء و بزرگان هرکدام نردبانی برای ترقی دارند، لیکن شاعران و هنرمندان، این مدارج را پروازکنان می‌پیمایند
        • «دانشمند کسی است که بکوشد تا درد و رنج خود را بکاهد
        • «دانش و هنر از هر اقلیمی برخیزد و متعلق به‌هر قومی که باشد از آن ِ همهٔ جهانیان است
        • «دانش کلی مانند خلیجی است که من و همکارانم فقط چنددانه ریگ جالب از پهنای وسیع آن برداشته‌ایم
        • «در این کهکشان، دانش فنی نیز بزرگترین عامل بروز گرفتاری‌های دست و پاگیر برای بشریت است
        • «در ترویج دانش و هنر اهتمام نمائید تا مردم صاحب استعداد ضایع نشوند
        • «درخت تو گر بار دانش بگیرد// به‌زیر آوری چرخ نیلوفری را»
        • «در روزگار ِ گذشته مردم به‌تحصیل علم همت می‌گماشتند تا خود را به‌درجه کمال برسانند، امروز علم را برای این فرا می‌گیرند که دیگران را مجذوب و مسخر کنند
        • «دو کس دشمن ملک و دین‌اند، پادشاه بی‌حلم و زاهد بی‌علم
        • «دین بدون علم کور است و علم بدون دین لنگ است
        • «سرعت رشد علوم در قرن‌های اولیه اسلام هر محققی را شگفت‌زده می‌کند. بدون تردید این رشد سریع متأثر از تعالیم قرآن کریم و روایات فراوانی است که در باب علم و عالم بیان شده‌است

 

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

ارزش در جامعه

علی دهقان | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۱ ب.ظ

 

ارزش در جامعه

  • واژه ارزش در زبان فارسی اسم مصدر ارزیدن و دارای معانی زیر است:قدر،مرتبه،استحقاق،لیاقت،شایستگی،زیبندگی،برازندگی،قابلیت.در زبان انگلیسی معادل valeur به معنی رتبه ،ارز قدر،گرامی داشتن،اهمیت دادن و در زبان فرانسه برابر valeur به معنی قیمت،قدر مقدار و ارز است.

 

  • در اصطلاح جامعه شناسی ارزش اجتماعی (social norms )عبارت از چیزی است که موضوع پذیرش همگان است.ارزش اجتماعی واقعیتها و اموری را تشکیل می دهد که مطلوبیت دارند و مورد خواست و آرزوی اکثریت افراد جامعه است.ارزش اجتماعی یکی از مفاهیم اساسی جامعه شناسی است و جامعه شناسان درباره آن نظریه های گوناگونی عنوان کرده اند.

 

  • آگ برن(ogbrn) و نیم کف(nim koff) می گویند:ارزش اجتماعی واقعه یا امری است که مورد اعتنای جامعه قرار دارد.ارزش اجتماعی ،انگیزه گرایشهای اجتماعی می شود و گرایشهای اجتماعی تمایلاتی کلی هستند که در فرد بوجود می آیند و ادراکات،عواطف و افعال او را در جهت های معینی به جریان می اندازند.

این گرایش بر حسب شخصیت افراد متفاوت است و بصورت شخصیت های قدرت گرا،دانش گرا،احترام گرا و غیره تجلی می کند.

  • ژان کازنو(jean cazneuve )می نویسد:عقاید ،هنجارها،شناسائی ها،فنون و اشیاء مادی که افکار و گرایشها در پیرامون آن شکل گرفته و به تجربه رسیده اند،ارزشهای اجتماعی یک گروه را تشکیل می دهند.

 

  • ارزش اجتماعی به عنوان پدیده برتر در فرد و به عنوان چیزی بدیهی و مطلق که عالی تر کردن آن ممکن ولی انکار کردن آن ناممکن است به افراد تحمیل می شود.

ارزش اجتماعی شامل همه چیزهایی است مطلوب یا نامطلوب که مورد علاقه انسان است ،هر امری مادی یا معنوی که در جامعه دارای قدر و قیمت باشد و نیازهای مادی و معنوی انسان را برآورده کند،یا هر چیز گرانبها و سودمندی ،از جمله ارزشهای اجتماعی است.وقتی به کودک یاد می دهیم به بزرگتر از خود احترام بگذارد و به او سلام کند ،حرف پدر و مادر را گوش کند و به آنها احترام و اطاعت کند،در واقع ارزشهای اجتماعی را در ذهن او جای می دهیم.

  • ماگ دوگال(m.daugal) و لاسول(d.lasswell) معتقدند که افراد برای رسیدن به هدف یعنی ارزشهای اجتماعی از وسایل موجود بهره می گیرند .لیکن شکل و زمان ارضاء خواستها تنها در چهارچوب فرهنگ و سازمان اجتماعی و شرایط و محدودیتهایی که در جامعه وجود دارد صورت می گیرد.انسان برای دستیابی به ارزش اجتماعی از منابع موجود استفاده می کند و این استفاده در جهت و از طریق نهادهای اجتماعی انجام می پذیرد.

 

  • ارزشهای اجتماعی ممکن است متکی بر اصول و پدیده هایی باشد که مصالح و مفاسد اجتماعی را در بر داشته باشد .به همین جهت قابل تبیین است و می توان از طریق تحقیق واستدلال علل پیدایی آنها را توجیه کرد و نشان داد که چگونه پاره ای از ارزشهای اجتماعی جدید با ارزشهای قدیمی مغایرت پیدا می کند و تضاد دارد و با توجیه علل این تضادها و شناخت مسایل ناشی از آنها زمینه اجتماعی مساعدی جهت پذیرش ارزشهای جدیدی به وجود آورد.

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

 

  • علی دهقان

ادبیات فولک ایلی

علی دهقان | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۰ ب.ظ

ادبیات فولک ایلی

پیشینه مکتوب شعر و ادبیات در میان ایل قشقایی به بیش از ۲۵۰ سال پیش می‌رسد. اشعار شاعران گمنام سینه به سینه نقل می‌شود و به گنجینه فولکلوریک قشقایی‌ها غنا می‌بخشد. اشعار قشقایی ها مالامال از سوزوگداز زندگی، هجر و فراق است شعر عشایری از جدایی‌ها، از جور روزگار، از عشق و از عاطفه سخن می‌گوید. از ویژگی‌های عمده شهر قشقایی نقش بسیار پراهمیت طبیعت در لطافت بخشیدن به‌این گونه اشعار است. کمتر شعری از شاعران قشقایی می‌توان پیدا کرد که در آن یادی از کوه، جنگل، دشت، سبزه و آب نشده باشد از سوی دیگر شعر قشقایی تحت تاثیر کوچ صاحب مقام و مرتبه‌ای خالص است کوچ را به دلیل دل کندن از سرزمینی به سرزمین دیگر، جدا شدن از یارانی که درراه کوچ می‌میرند و یا آنانی که اسکان را می‌پذیرند سرزنش کرده اند.

شعر قشقایی را همه جا می‌خوانند در عروسی در عزا به هنگام شادی و غم. شعر عروسی‌ها همراه پایکوبی و شعر عزا همراه با حزن و اندوه خوانده می‌شود متاسفانه بیشتر سرایندگان شعر قشقایی ناشناخته اند اما به نام چند تن از شاعران معاصر ایل که با سروده‌های خویش در میان ایل زندگی کرده اند ازآن جمله به شاعر مشهور ایل قشقایی محزون و به عبارتی دیگر ماذون و همچنین یوسف علی بیک می‌توان اشاره کرد که نام و یادشان همیشه در نزد قشقایی‌ها زنده و جاوید خواهد ماند از شاعران تقریبا آشنای ایل قشقایی می‌باید به عیسی قاسم نیز اشاره شود وی همزمان با محزون زندگی می‌کرد و تنها یک قطعه شعر از او باقی مانده است که به مناظره او با محزون مربوط است بعد از وی باید به حسین صمصام اشاره کرد وی از نزدیکان خوانین قشقایی بود از اشعار این شاعر هم ادبیات بسیار اندکی باقی مانده است.

محزون(ماذون)

از شرح حال و روزگار محزون این شاعر بلندپایه‌ایل قشقایی چندان اطلاعات مستندی در دست نیست. آنچه درباره او بر سر زبان‌هاست حکایت از آن دارد که محزون درحدود ۲۵۰ سال پیش می‌زیسته و همزمان با سلطان محمودخان ایلخان قشقایی زندگی می‌کرده است. محزون شاید تنها شاعر ایل قشقایی است که نامش بی ذکر هیچ نمونه شعری در کتاب شرح احوال شاعران ایران آمده است وی در طول زندگی همواره با فقر و تنگدستی مواجه بوده که دراشعارش نیز منعکس شده است.

از ویژگی‌های دیگر زندگی محزون آوارگی و بی سامانی اوست، تا آنجا که هرگز ساکن در طایفه‌ای نشده است و هر روز جایی و هرزمان مکانی تازه می‌جسته است محزون مدتی را نیز برای کسب معلومات بیشتر در شهر شیراز گذرانده و دراین شهر موفق به دیدار بسیاری از شاعران و ادیبان شیرازی و کسب فیض از محضر آنان شده است. سال مرگ محزون و چگونگی مرگ آن مشخص نیست، قبر این شاعر دلسوخته قشقایی در جوار آرامگاه سعدی شیراز است.

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

متمم و حرف

علی دهقان | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۳۹ ب.ظ

ادبیات فارسی(هفتم)

                                                               موضوع:متمم و حرف اضافه                                   مدرسه: دبیرستان یاس سپید                                      معلم:           تهیه کننده:   
 

 
 

 

 

 

بسم الله                                    

فهرست:                                  .متمم چیست؟                                   .حرف ربط                                                              .حرف اضافه                                                             .حرف نشانه دار                                                         

 

متمم چیست؟

 

اسم یا گروه اسمی که بعد از حرف اضافه بیاید متمم نام دارد.متمم یعنی تمام کننده ی معنای فعل.

بعضی از حروف اضافه از این قرار است:

از.به.با.برای.در.مثل.به جز .به غیر از.بی.بر.بدون...

مثال:

 

1- زندگی بدون  تلاش ،مرگ زودهنگام است.

          بدون:حرف اضافه   تلاش:متمم

 

 

2-اطمینان به کسی پیش از آزمایش  از نشانه های کم خردی است.

به:حرف اضافه    کسی :متمم

از:حرف اضافه      آزمایش:متمم

از:حرف اضافه       نشانه های کم خردی: گروه متممی

 

 

نکته 1:

در جمله ی شماره ی 2  (نشانه ها )را می توان متمم گرفت ولی اگر با وابسته هایش درنظر بگیریم گروه متممی است.

 

نکته 2:

دقت کنید که حروف دیگری هم وجود دارد که ارتباط دهنده ی بین واژه ها و یا جملات و عباراتند که به آن حروف ربطی می گویند.حروف ربطی را به خاطر بسپارید و با حروف اضافه اشتباه نکنید. بعضی از حروف ربط عبارتند از:

 

اگر.که تا .زیرا.و.یا.ولی.اما...

 

مثال:

1- فرق دزد و مالدار آن است که دزد مال اغنیا را می دزدد و مالدار  ازآن فقرا را.

 

و.که.و.  حروف ربط و پیوند است و متمم نمی سازد. دراین جمله :

 

آن فقرا :گروه متممی است ؛از:حرف اضافه

 

2- در دنیا لذتی که با مطالعه  برابری کند وجود ندارد.

 

در:حرف اضافه  .دنیا .       با :حرف اضافه.مطالعه :متمم.          (که) حرف ربط است نه

اضافه.

 

 

 

نکته 3

 

حرف (چون) درصورتی که معنای :(مثل و مانند) بدهد، حرف اضافه و  کلمه ی بعد از آن متمم است ودر صورتی که معنای (زیرا .وقتی که)داشته باشد حرف ربط است.

مثال1    (چون  درمعنای :مثل و مانند)

 

1- زندگی بدون عشق،چون زیستن در تاریکی است.

 

 

مثال 2   (چون درمعنای : زیرا )

 

2-عاشق خدا باش چون زندگی بدون عشق معنا ندارد.

 

 

 تمرین:

متمم ها در عبارت زیر کدام است؟

 

اگر انسان خود را از آنچه هست نتواند به مقامی بالاتر برساند موجودی ضعیف و ناچیز است.

 

 

               حرف‌‌ اضافه : حرف ها در زبان فارسی سه دسته‌اند: «حرف ربط»، «حرف اضافه» و «حرف نشانه».

۱ـ حرف اضافه

حرف اضافه‌ کلمه‌ای‌ است که معمولاً کلمه یا گروهی از کلمه‌ها را به «فعل» یا «صفت بر‌تر»، یا «اسم جمع» و یا نظایر این‌ها نسبت می‌دهد، و آن‌ها را متمم یا وابستهٔ فعل، صفت بر‌تر یا اسم جمع و مانند این‌ها قرار می‌دهد.

حروف اضافه نیز دو دسته‌اند:

 

 

 (۱) حروف اضافهٔ ساده: شامل از، الاّ، الی، اندر، با، بدون، بر، برای، به، بهر، بی، تا، جز، چون، در، ضد، علیه، غیرِ، مانند، مثل، مگر، واسهی. (۱: ص ۲۵۶)

 (۲) حروف اضافهٔ مرکب: شامل غیراز، بهغیراز، بهمجرد، بهمحض، بهعنوان، بهمثابه، بهوسیلهی، بهواسطهی، دربرابر، درقبال، درمیان، ازجمله، درخصوص.

۲ـ حرف ربط

حرف ربط کلمه‌ای ا‌ست که دو ساژه را به هم پیوند (ربط) می‌دهد.

حروف ربط دو دسته‌اند:

 (۱) حروف ربط ساده: شامل اگر، اما، باری، پس، تا، چه، خواه، زیرا، که، لیکن، نیز، و، ولی، هم، یا.

 (۲) حروف ربط مرکب: شامل آن‌جاکه، آن‌گاه که، از آن‌جا که، از آن‌که، ازاین‌روی، ازبس، ازبس‌که، بس‌که، ازبهر آن‌که، اکنون که، چنان‌چه، اگرچه، الاّ این‌که، بااین‌حال، باوجوداین، به‌شرط آن‌که، چنان‌که و....

۳ـ حرف نشانه

حرفی است که برای تعیین مقام و نقش کلمه در جمله می‌آید و نقش آن را مشخص می‌کند. برای مثال «را» در جملهٔ «علی را دیدم» نشانهٔ مفعول است. حروف نشانه عبارتند از: ا،‌ای، یا، را ـِ (کسره).

ویراستار زبانی (نگارشی) باید کاربرد درست این حروف را فرا گیرد تا بتواند نادرستی‌های (خطاهای) احتمالی در بهکار بردن آنها را تشخیص دهد، آن‌ها را برطرف کند، و آنها را بهجای یکدیگر بهکار نبرد.

چه درپی می‌آید،

     مثال 2 متمم: نواع متمم : 1. متمم فعل‌: گروه اسمی است که فعل به آن نیاز دارد و  بدون آن جمله ناقص است .

           2. متمم اسم : واژه هایی هستند که اسم قبل یا بعد به آن نیاز دارد اما فعل بدان نیاز ندارد

          3. متمم قیدی : گروه قیدی است که فعل به آنها نیاز ندارد و می توان آنها را از  جمله حذف کرد .

        1  .متمم اسمی : اسمهایی وجود  دارند که کاربردشان در جمله همراه با یک حرف اضافه است ، تفکیک این اسم ها از متمم، غیرممکن است مانند اسم های مهارت « در » تسلط « بر » علاقه « به »  که اگر این اسمها را در جمله ای به کار ببریم حتماً باید با حرف اضافه ی اختصاص خود باشند .مثلاً جمله ی« او بر مطالب ِکتاب مسلط است »

می دانیم که فعل است یک فعل گذرا به مسند است و فقط به مسند نیاز دارد اما در این جمله یک حرف اضافه که نشانه ی متمم است به کار رفته است و« مطالب کتاب» متمم است، سوال اینجاست این نوع متمم چه نوع متممی است ؟

فعل به این متمم نیاز ندارد و همچنین نمی توان آن را از جمله حذف کرد چون معنی جمله ناقص می شود. اگر دقت کنیم واژه ای که به این متمم نیاز دارد «مسلط» است ، مسلط اسمی است که همیشه همراه با حرف اضافه ی « بر » به کار می رود « مسلط بر مطالب کتاب» بر مطالب کتاب ، متمم مسلط است یعنی متمم اسم.

مثالی دیگر : اصحاب به پیامبر علاقه داشتند . فعل داشتند یک فعل گذرا به مفعول  و مفعول آن واژه ی علاقه است . پس واژه ی پیامبر که در این جمله پس از حرف اضافه آمده است چه نقشی در جمله دارد ؟ مطمئناً نقش متممی دارد اما از چه نوع ؟ متمم قابل حذف نیست پس یکی از ارکان جمله به آن نیاز دارد . فعل با توجه به اینکه گذرا به مفعول است به آن نیاز ندراد می ماند واژه علاقه که نقش مفعولی دارد  علاقه  از آن نوع اسم هایی است که همیشه همراه با حرف اضافه ی خود و به طبع همراه با یک متمم در جمله ظاهر می شود پس پیامبر متمم علاقه است .

تـــــوجه : متمم اسم همراه با اسم خود در جمله یک گروه اسمی را  تشکیل می دهند در این نوع گروههای اسمی اسم هسته و متمم آن وابسته است : علاقه به پیامبر

متمم قیدی : متممی است که فعل به آن نیاز ندارد یا این متمم همراه با حرف اضافه ی اختصاصی فعل نیامده است و قابل حذف است به جمله ی زیر دقت کنید :

مولانا در شهر قونیه شاگردان زیادی داشت

اگر به فعل جمله  دقت کنیم می بینیم که «‌داشت »‌یک فعل گذرا به مفعول است و نیازی به متمم ندارد پس می توانیم این گروه را از جمله حذف کنیم پس جمله سه جزیی با مفعول به دست می آید .

مثال دیگر : حضرت محمد برای پیروزی اسلام در جنگ احد با دشمنان کافر جنگید .

دراین جمله سه گروه متممی وجود دارند حال کدام یک از این متمم ها، متمم فعل است و فعل به آن نیاز دارد ؟می دانیم که : فعل جنگیدن گذرا به متمم و حرف اضافه ی اختصاصی آن « با » است پس گروهی که بعد از حرف اضافه ی « با » قرار گرفته متمم فعل است و قابل حذف شدن نیست ، اما دو متمم دیگر قابل حذف شدن هستند و هیچ یک از ارکان جمله به آن نیازی ندارند . این متمم ها برای توضیح بیشتر به جمله اضافه شده اند و نقش قیدی دارند پس متمم قیدی نامیده می شوند . توصیه می شود دانش آموزان عزیز فعل های گذرا به متمم را ( همراه با حرف اضافه ی اختصاصی آنها ) در ذهن داشته باشند

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

ادبیات بومی ایران

علی دهقان | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۹ ب.ظ

ادبیات بومی ایران

تاریخ ادبیات پارسی به بررسی تاریخی و جریان شناسی ادبیات زبان پارسی می‌پردازد. ادبیات پارسی پس از اسلام تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب پارسی هستند. برخی کتاب‌های قدیمی در موضوع های غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیک ادبیات پارسی جای گرفته‌اند. آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران بزرگ فراتر رفته‌است. شاعران و نویسندگانی همچون فردوسی، سعدی، حافظ شیرازی، مولوی، خیام و نظامی شهرتی جهانی دارند. در میان چهره‌های شناخته شده ادبیات معاصر پارسی در جهان می‌توان به صادق هدایت، محمدعلی جمال‌زاده، هوشنگ گلشیری و جلال آل احمد در ادبیات داستانی و شهریار، نیمایوشیج و احمد شاملو در چامه(شعر) اشاره کرد. ادبیات در ایران پیش از اسلام به سروده‌های اوستا در حدود ۱۰۰۰ پیش از میلاد باز می‌گردد. این سروده‌ها که بخشی از سنت شفاهی ایرانیان باستان بوده‌اند سینه به سینه منتقل شده و بعدها بخشهای کتاب اوستا را در دوران ساسانی پدید آوردند.اوزان باستانی چامه در ایران ضربی و هجایی بودند و بنظر می‌رسد این شیوه در زبان پارسی باستان نیز مورد استفاده بوده‌است. در دوره اشکانیان ادبیات ایران تحت تاثیر نفوذ هلنیسم دچار دگرگونی شد. خنیاگران پارتی سرودهای محلی که تا پس از اسلام نام پهلوی نیز داشتند را قرائت می‌کردند و این نوع شعر با آلات موسیقی همراه می‌شده‌است. با نفوذ اندیشه مانوی در سرزمین پهناور ایران و هنرگرایی آنان نوعی ادبیات شعرگونه مانوی به زبان‌های پارتی, پارسی میانه و سغدی در ایران پدید آمد. در آثار بدست آمده از واحه تورفان در کشور چین آثار پارسی فراوانی کشف شده که به این مقوله باز می‌گردند. در دوران ساسانی نگارش بهبود یافت و آثار فقهی و دینی و داستانی بسیاری به نگارش درآمد که برخی مانند کارنامه اردشیر بابکان, درخت آسوریک, یادگار زریران, ماتیکان یوشت فریان دارای جنبه‌های ادبی نیز بودند. با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی بسیاری از این نوشته ها از میان رفت و برخی نیز بدست زرتشتیان نجات یافته و عمدتا به هندوستان منتقل گردید. که امروزه به ادبیات پهلوی شهرت دارند. دبیره(خط) به کار رفته در دوران پیش از اسلام برای نگار ش آثار ادبی خط پهلوی, خط مانوی و خط سغدی بوده‌است و برخی آثار هم به پازند نوشته شده و به دین دبیره بوده‌اند. گاهی بهرام گور شاه ساسانی را دارای قریحه شاعرانه توصیف کرده و بیت هایی را به او منسوب ساخته‌اند مانند: منم آن شیر دمان من آن ببر یله این منم بهرام گور منم شیر شنبله در آغاز دوران اسلامی نشانه‌هایی از علاقه مردم به شعر کهن در برخی متون ثبت شده‌است که ترانه کودکان بلخوبصره نمونه‌هایی از آن است. به هرحال تحت تاثیر صنعت شعری عرب گونه‌ای نو از ادبیات در ایران پدید آمد که بیشتر مبتنی بر چامه(شعر) بود. این چامه قالبی گاهی در قالب های بومی عرب و گاهی در قالب های ابداعی ایرانی سروده می‌شد. در زمان بغتسما (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام حنظله بادغیسی (ف.۲۲۰) ظهور کرد. در عهد بغتسما محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی به چامه سُرایی پرداختند. ادبیات بومی در سیر تحول خود از همه‎ی این عوامل بهره‎ می‎برد و اگر خوب نوشته شده باشد، آئینه‎ی تمام نمای طرز زیست و عمل قوی ویژه در مکانی خاص است به همین دلیل‎ آثار ادبی روس با آثار ادبی آمریکا در مثل، تفاوت دارد. از این‎ گذشته نحوه‎ی آثار ادبی خود یک سرزمین نیز همیشه یکسان‎ نیست. آثار فاکتر که جنبه‎ی محلی و بومی دارد، در جنوب آمریکا ساخته شده و این با آثار درایزر که نویسنده‎ی شهر است، تفاوت دارد. در ایران آثار دولت آبادی، شفیانی، امین فقیری، درویشیان‎ . . . غالبا در روستا و در عشایر روی می‎دهد اما بیشتر آثار اسماعیل فصیح آثار شهری است. در کلیدر و جای خالی سلوچ، دهکده‎ی پرملال، سال‎های ابری، از این ولایت، نفرین زمین، دختر رعیت و. . . عوامل زیر به چشم می‎خورد: ۱-زندگانی روستائیان، عشایر و پیشه‎وران ده. مناسبات‎ زارع و با یک، قیام‎های عشایری و دهستانی، مهاجرت، ورود ابزار جدید به روستا، ظلم و ستم خوانین، طرز سیستم زمین‎ و آب. ۲-توصیف جانوران، گیاهان، کوه‎ها، راه‎ها که همه خاص‎ منطقه‎ی خاص هستند. در مثل جمازه و شتر در جای خالی‎ سلوچ اهمیت کلیدی دارد یا در “رقصندگان” امین فقیر وجود گوسفند و بز و سپس بزمرگی جزء عوامل اصلی قصه است. ۳-به ضرورت اوضاع و احوال جغرافیایی، سبک این‎ نویسندگان نیز در کل مشترک است: رئالیسم، رئالیسم اجتماعی، قصه‎ی گزارش مانند و مستند. داستان خمره‎ی مرادی کرمانی‎ نمونه‎ی خوبی در این زمینه است

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان

آداب ظاهر شدن در جامعه

علی دهقان | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۳ ب.ظ

اداب ظاهر شدن در جامعه

برای نشان دادن شخصیتی با وقار و احترام برانگیز از خود و جلب توجه و احترام دیگران، باید حرکات و رفتارهای مناسبی داشته باشیم؛ رفتارهایی که اگرچه بیشتر آنها را در آمد و رفت های اجتماعی یاد گرفته ایم، ولی هنوز نکات ریز و ظریف زیادی وجود دارد که از آنها بی خبریم، نکاتی که از آنها به عنوان آداب معاشرت یاد می کنیم.

رعایت برخی آداب اجتماعی به شما کمک خواهد کرد تا شأن و منزلت اجتماعی تان ارتقاء یابد و از یک فرد عامی به یک انسان متشخص و باکمال تبدیل شوید. با رعایت این نکات ساده، دیگران شما را در زمره افراد با اصل و نسب و فرهیخته قرار خواهند داد؛ شخصی که دیگران آرزوی معاشرت و شراکت با وی را دارند.

این بایدها و نبایدهای معاشرتی در همه جوامع به صورت الگوهایی ثابت و مشترک وجود دارد که البته چگونگی آنها در هر فرهنگی تابع نظام ارزش ها و باورهای آن جامعه است.

از این رو، اگرچه همه جوامع برخی رفتارها را مودبانه و برخی دیگر را خارج از نزاکت می شمارند، اما این که چه چیزی مودبانه است یا نیست، فقط به وسیله فرهنگ هر جامعه تعریف می شود، به طوری که رفتار و رسوم پسندیده در یک دسته ممکن است در دسته دیگر اصلا پسندیده نباشد.

مثلا میان اسکیموها رسم بر این است که مهمان پس از غذا خوردن، لب های خود را طوری پاک کند که صدایی از آنها برخیزد و به این ترتیب نشان دهد غذا برایش گوارا بوده است، ولی ما این کار را ناپسند می دانیم. در آفریقا، وحشیان در ملاقات با یکدیگر برای شادباش می گویند «چگونه عرق می کنید؟» در حالی که چنین سوالی برای ما زشت و زننده است. دست دادن با دوستان هنگام ملاقات در بسیاری از کشورهای جهان معمول است، ولی چینیان به جای این کار دو دست خود را برهم می گذارند و تکان می دهند.

در کشور ما وقتی در هر صفی می ایستیم، رعایت فاصله بین ۲ نفر اگرچه پسندیده است اما مرسوم نیست و تقریبا بین ۲ نفر در صف هیچ فاصله ای وجود ندارد، حال آن که در کشورهای اروپایی عدم رعایت این فاصله، نوعی تعرض به حریم و حقوق فردی افراد محسوب می شود و واکنش های تندی به همراه خواهد داشت.

در بسیاری از کشورها برداشتن کلاه نشانه ادب است، ولی بومیان غنا در آفریقا به جای این کار، قبای خود را از یک شانه پایین می اندازند، ولی براساس دستور اسلام، وقتی ۲ مسلمان به یکدیگر می رسند، با سلام کردن به هم احترام می گذارند.

بنابراین شیوه آداب معاشرت در سراسر جهان در عین این که متفاوت است، ولی این آداب در همه جا به منظورهای معینی از قبیل سلام کردن، دست دادن و احترام گذاشتن به یکدیگر، معرفی ناشناسان به یکدیگر، آداب و رسوم پسندیده هنگام غذا خوردن، نحوه رفتار و پوشش در مهمانی ها، محل کار و... به کار می رود.

چگونه سلام کنیم و دست بدهیم؟

سلام کردن و دست دادن، اولین و مهم ترین بند از مجموعه آداب معاشرت است که تقریبا میان همه ادیان، فرهنگ ها و ملت ها وجود دارد و آداب و قوانین خاصی هم برای خودش دارد. مثلا فرانسوی ها درست مثل ما هنگام ورود و خروج با یکدیگر دست می دهند. آلمانی ها تنها یک بار با هم دست می دهند.

 

 

 

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

 

  • علی دهقان

افسردگی

علی دهقان | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۶:۲۱ ب.ظ

اختلال افسردگی اساسی یکی از شایع‌ترین تشخیص‌های روانپزشکی است که مشخصه آن خلق افسرده و با احساس غمگینی، اعتماد به نفس پایین و بی‌علاقگی به هر نوع فعالیت و لذت روزمره مشخص می‌شود؛ چیزی که از آن به عنوان "سرماخوردگی روانی" یاد می‌شود. افسردگی مجموعه‌ای از حالات مختلف روحی و روانی است که از احساس خفیف ملال تا سکوت و دوری از فعالیت روزمره بروز می‌کند. افسردگی اساسی واژه‌ای است که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا جهت مجموعه‌ای از علایم اختلال خلق برای DSM-III در سال ۱۹۸۰ به کار رفت و پس از آن عمومیت یافت. افسردگی اساسی منجر به از کارافتادگی قابل توجه فرد در قلمروهای زندگی فردی و اجتماعی و اشتغال می‌شود و عملکردهای روزمره فرد همچون خوردن و خوابیدن و سلامتی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

بسیاری از مردم که اطلاعات کمی در مورد افسردگی دارند احتمالاً از این که بفهمند این بیماری می‌تواند باعث چه چیزهایی بشود متعجب خواهند شد. مردم اغلب فکر می‌کنند افسردگی یعنی «حس بد داشتن» یا «احساس غمگینی». آن‌ها نمی‌دانند که افسردگی می‌تواند باعث شود که فرد از یک تصمیم‌گیری ساده عاجز شود، 20 ساعت در شبانه‌روز بخوابد، یا بدون دلیل مشخصی شروع به گریه کند و نتواند جلوی خودش را بگیرد. بنابراین آشنایی با علائم افسردگی برای همگان اهمیت دارد.

علائم متداولی که به عنوان علائم هشدار دهنده  افسردگی در نظر گرفته می‌شوند به قرار زیرند:

1- تغییرات در سطح انرژی یا فعالیت

           کاهش انرژی: این نخستین علامت است و تشخیص آن بسیار ساده می‌باشد. به طور خلاصه یعنی این که حس کنید به قدر هفته  گذشته یا ماه گذشته انرژی ندارید. نه این که تمام روز خسته باشید بلکه فقط انرژی کمتری نسبت به سابق داشته باشید. برای مثال، ترجیح بدهید بعد از خاتمه  کار روزانه، استراحت و مطالعه کنید تا این که به ورزش بپردازید.

           خستگی: دومین مرحله بعد از کاهش انرژی. افسردگی می‌تواند باعث خستگی جسمی شود. خوابیدن و استراحت، شما را سرحال نمی‌آورد و حتی صبح‌ها پس از بیدار شدن از خواب هم احساس خستگی می‌کنید. این احساس خستگی در طول روز هم ادامه می‌یابد. ممکن است در محل کار که هستید فعالیت‌های کاری شما را به خود مشغول کند ولی بعد از آن که به خانه برمی‌گردید آنچنان احساس کوفتگی کنید که انگار قطار از رویتان رد شده است! خمیازه کشیدن، بدن را به این طرف و آن طرف کش دادن و چرت زدن از نشانه‌های خستگی است.

           سستی و رخوت:  این عارضه  جدّی‌تری است. کسی که دچار افسردگی باشد ممکن است به طور غیرعادی بی‌حال و خواب‌آلوده باشد. و یا در حالت متداولتر، ممکن است ساعت‌ها بدون انجام هیچ کاری روی صندلی بنشیند. نه این که به چیزی واکنش نشان ندهد بلکه به انجام هیچ کاری علاقه‌مند نباشد و از نظر جسمی و روحی احساس سنگینی کند.

           کاهش فعالیت: این ممکن است در نتیجه  کاهش انرژی، خستگی و سستی و رخوت باشد و یا آن که مستقل از این عوارض باشد. به هر حال، اگر سطح فعالیت‌های معمولی فرد شروع به کاهش کند این ممکن است از علائم افسردگی باشد.

           بیخوابی یا پرخوابی: یکی از شایعترین علائم افسردگی بی‌خوابی است: دراز کشیدن ولی بیدار و نگران ماندن، ناتوانی در استراحت کردن، احساس تنش درونی داشتن و یا فکرهای مختلف کردن. پرخوابی عکس بی‌خوابی است. یعنی زیادتر از حد معمول خوابیدن. بی‌خوابی ممکن است فعالیت‌های روزانه شما را تحت تاثیر قرار دهد یا ندهد و یا ممکن است در ارتباط با سایر علائم، نشانه  وجود افسردگی در فرد باشد زیرا عوامل بسیاری می‌توانند موجب بی‌خوابی گردند. امّا پرخوابی، خود به خود نشانه  افسردگی است و فرد باید فوراً به روان‌پزشک مراجعه کند.

           از دست دادن علاقه به فعالیت‌های لذت‌بخش و شادی‌آور: نام این علامت، خود به قدر کافی گویاست. مثلاً شما به طور معمول از والیبال بازی کردن با دوستانتان بسیار لذت می‌بردید و حال، دعوت‌ آن‌ها را رد می‌کنید. همیشه عاشق کارهای باغبانی و نگهداری از گل و گیاه بودید ولی امسال حوصله‌اش را ندارید.

           کناره‌گیری اجتماعی: تشریح این عارضه، آسان ولی تشخیص آن دشوار است و بستگی به این دارد که فردی که شخصیت دوقطبی دارد در کدام حالت باشد. به عنوان مثال، چنین فردی گاهی علاقه  زیادی به میهمانی رفتن دارد و گاهی برعکس، ترجیح می‌دهد تنها در خانه بماند و کتاب بخواند. از سوی دیگر، شخصی که به طور طبیعی آدم گوشه‌گیری است، در صورت افسردگی گوشه‌گیرتر و انزواطلب‌تر می‌شود ولی چون به این خصلت شناخته شده بوده، تشخیص این علامت افسردگی در او دشوارتر خواهد بود.   

2- تغییرات فیزیکی

هر کس که فکر می‌کند افسردگی فقط با مغز افراد سروکار دارد یا تاکنون به افسردگی دچار نشده و یا از آن چیز زیادی نمی‌داند. افسردگی نه تنها بر روی ذهن انسان‌ها اثر می‌گذارد بلکه علائم فیزیکی مهمی نیز به جا می‌گذارد. برخی از آن‌ها را در بخش 1 ذکر کردیم (کاهش انرژی یا کاهش فعالیت) و در اینجا به برخی دیگر اشاره می‌کنیم.

           دردهای تعریف نشده: یکی از نظریه‌هایی که در مورد علّت بدن درد در افراد افسرده وجود دارد این است که این افراد معمولاً به دلیل اختلال در خواب، استراحت کامل نمی‌کنند و از نظر جسمی دچار استرس هستند. خواب بدون استراحت (چه کم‌خوابی و چه پرخوابی) از مؤلفه‌های اصلی سندروم خستگی مزمن و فیبرومایلجیا (دردهای عضلانی و استخوانی گسترده که علّت آن هنوز ناشناخته است) می‌باشد. به علاوه، افراد افسرده معمولاً بیشتر از حدّ طبیعی دارای هورمون کورتیزول هستند که این به نوبه  خود با دردهای عمومی در بدن ارتباط دارد.

           کاهش یا افزایش وزن

           کم اشتهایی یا پراشتهایی: کم اشتهایی در شرایط افسردگی کاملاً شایع است. گاهی اوقات نیز افراد افسرده به عنوان مسکّن به غذا روی می‌آورند. بنابراین هم کاهش وزن و هم افزایش وزن می‌تواند از نشانه‌های افسردگی باشد. یکی از دلایلی که افراد به هنگام افسردگی به غذا و مخصوصاً غذاهای پرچربی روی می‌آورند این است که کربوهیدرات‌ها سطح سروتونین مغز را بالا می‌برند (سروتونین یکی از انتقال‌دهنده‌های عصبی است که زیاد پائین آمدن سطح آن به افسردگی ارتباط دارد). همچنین، افزایش کورتیزول نیز به عنوان یکی از عوامل ذخیره  نامناسب چربی در بدن انگاشته می‌شود.

           بیقراری یا کندی روانی-حرکتی: بی‌قراری روانی- حرکتی عبارت است از افزایش فعالیت، بیشتر به دلایل ذهنی تا جسمی. نشانه‌های متداول آن شامل قدم زدن، پیچاندن یا فشار دادن دست‌ها، با انگشت روی میز زدن یا کف پا را به زمین زدن و سایر رفتارهای بدون وقفه  مشابه است. کندی روانی-حرکتی برعکس، به آهستگی فعالیت‌های فکری و جسمی اشاره دارد. در این حالت، کارهای معمولی مانند مسواک زدن یا غذاخوردن ممکن است به صورتی غیرعادی کند و با طمأنینه انجام شوند.

3- درد هیجانی (Emotional Pain )

           غمگینی طولانی

           گریه  غیرقابل کنترل و غیرقابل توضیح

           احساس گناه

           احساس پوچی

           از دست دادن اعتماد به نفس

           احساس ناامیدی

           احساس بی‌پناهی

این علائم، به ویژه اگر تک تک در نظر گرفته شوند، منحصر به افسردگی نیستند. برای مثال، احساس بی‌پناهی ممکن است واکنش منطقی به قرار گرفتن در یک شرایط دشوار باشد. امّا در حالت افسردگی، احساس بی‌پناهی به صورت‌های زیر است:

           آمیخته با انواع دیگر دردهای هیجانی

           آمیخته با انواع دیگر علائم افسردگی

           تداوم یافتن بیش از یک زمان معقول

           شدیدتر بودن بیش از یک حدّ معقول

هر یک از عوارض بالا ممکن است به عنوان واکنش طبیعی به یک رویداد غم‌انگیز مثل مرگ نزدیکان یا از دست دادن کار پدیدآید امّا طولانی شدن بیش از حدّ آن باید به عنوان علائم احتمالی افسردگی مورد بررسی قرار گیرد. در نظر گرفتن این پدیده، به ویژه در افرادی که دارای سابقه  افسردگی هستند حائز اهمیت است.

4- حالت‌های روحی دشوار

           تحریک‌پذیری: تقریباً همه این حالت را تجربه کرده‌اند. تحریک‌پذیری علت‌های بی‌شماری می‌تواند داشته باشد. یک سردرد، خواب بد، یک صورتحساب پیش‌بینی نشده، فرا رسیدن وقت دندانپزشک، و هر عامل استرس‌زای دیگری می‌تواند باعث آن شود. امّا هنگامی که دلیل واضحی برای این که چرا یک چیز کم اهمیت و کوچک باعث ناراحتی می‌شود وجود نداشته باشد و این حالت روزها و هفته‌ها در فرد باقی بماند، به احتمال زیاد افسردگی عامل آن است.

           خشم: خشم نهایت تحریک‌پذیری است. یک فرد افسرده ممکن است بابت یک چیز کم اهمیت و یا حتی هیچ چیز به حالت انفجار برسد. اگر خشم دوام یافت یا ترساننده شد در اسرع وقت به فکر چاره باشید.

           اضطراب و نگرانی. این به چند طریق ممکن است وجود داشته باشد. برای مثال، فردی ممکن است درباره بعضی موضوعات عادی روزمره، نگرانی وسواسی داشته باشد: قرص‌هایم تمام نشده؟ برای شام چه غذایی درست کنم؟ آیا به ماشینم بنزین زدم؟ مشکل دیگری از این حالت موقعی است که فرد در مورد تمام موضوعات اضطراب داشته باشد: باید به لوله‌کش تلفن کنم. اگر امروز نیاید چی؟ بهتر است صبح خیلی زود از خانه بروم، چون ممکن است ترافیک سنگین باشد یا وسط راه ماشینم پنچر شود. اضطراب ممکن است شکل عمومی‌تری نیز داشته باشد و همراه با افکار عجولانه باشد. معمولاً فرد مضطرب در حالت بی‌تصمیمی به سر می‌برد.

           بدبینی: داشتن نگاهی منفی نسبت به همه چیز: هیچکس مرا دوست ندارد. امروز هم روز بد دیگری در پیش خواهد بود. شانسی برای استخدام شدن ندارم. در حالتی که بدبینی ناشی از افسردگی وجود داشته باشد، منفی‌بافی به صورت مبالغه‌آمیزی در می‌آید: دلیلی وجود ندارد که روز بدی در پیش باشد، بعضی‌ها شما را دوست دارند، و اگر افسرده نبودی شانس خوبی برای گرفتن کار داشتی.

           بی‌تفاوتی: لباس‌های کثیف انباشته شده، صورتحساب‌ها پرداخت نشده و شما بی‌خیال هستید. دوستی به شما تلفن می‌کند و مشکلش را با شما در میان می‌گذارد. امّا شما فقط ساکت نشسته‌اید و گوش می‌کنید و حرف‌های او هیچ احساسی را در شما برنمی‌انگیزد.

           خود انتقادی: هر کس اشتباه می‌کند. امّا فرد افسرده اشتباهاتش را بزرگ جلوه می‌دهد. «من امروز خسته به نظر می‌رسم.» تبدیل به «من زشت هستم» می‌شود. «من در محاسبه  موجودی حسابم اشتباه کرده‌ام.» به «من در ریاضیات کودن هستم.» تبدیل می‌شود. منفی بافی بیش از حد درباره  خود از علائم افسردگی است.

5- تغییر در الگوهای فکری

گرچه علائم زیر همگی تحت عنوان «تغییر در الگوهای فکری» دسته‌بندی شده‌اند امّا هر یک از آن‌ها می‌توانند آثار قابل ملاحظه‌ای بر روی رفتار انسان داشته باشند. این علائم چون بیشتر بر روی نحوه  کار کردن تاثیر می‌گذارند توسط همکاران زودتر قابل تشخیص می‌باشد:

           عدم تمرکز: این به دو شکل امکان‌پذیر است. یکی این که صرفنظر از این که چقدر سعی می‌کنید نتوانید روی کاری که در دست دارید یا کتابی که در حال مطالعه‌اش هستید یا صحبت‌های سخنرانی که در جلسه‌اش حضور دارید و یا روی رژیم غذایی که در پیش‌ گرفته‌اند تمرکز کنید. از سوی دیگر، ممکن است توجه شما از موضوعی منحرف شود بدون آن که خودتان آگاهی داشته باشید تا وقتی که ناگهان به خود آئید. مثلاً ناگهان متوجه شوید که 20 دقیقه است که روی همین صفحه کتاب مانده‌اید. اوّلی رنج‌آور و ناراحت‌کننده است و دومی می‌تواند مشکلات زیادی برای فرد به وجود آورد. به هر حال، عدم تمرکز، وضعیت مهمی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.

           بی‌تصمیمی: امروز برای رفتن به سرکار چه لباسی بپوشم؟ کدام یک از این سه پروژه اولویت بیشتری دارد؟ بهترین روز برای وقت گرفتن از دکتر کی است؟ در حالت افسردگی، تصمیم‌گیری ساده هم ممکن است مشکل‌ساز گردد. و تصمیم‌گیری‌های پیچیده می‌تواند غیرممکن شود. هنگامی که بی‌تصمیمی با اضطراب همراه باشد، مواجه شدن با شرائطی که تصمیم‌گیری اجتناب ناپذیر است می‌تواند به هیستری بیانجامد.

مردم معمولاً فکر می‌کنند که فرد افسرده، آدم آرام و گوشه‌گیری است امّا چنین فردی وقتی در گوشه و تحت فشار قرار گیرد، می‌تواند واکنش‌هایی نظیر انفجارهای هیجانی نشان دهد.

           مشکلات حافظه‌ای: این مشکلات می‌تواند در اثر تمرکز ضعیف بروز کند. یعنی شما به دلیل عدم تمرکز چیزی را که بهتان گفته شده است نشنیده‌اید و در نتیجه نمی‌توانید آن را به یاد آورید. امّا افسردگی می تواند مستقیماً نیز بر روی حافظه تاثیر گذارد به نحوی که چیزی که به فرد گفته شده، شنیده و یا خوانده است و یک زمان به یاد داشته بعداً فراموشش شود.

           بی‌نظمی: این علامت، منحصر به افسردگی نیست. افرادی که به شیدایی خفیف (hypomania ) دچارند نیز معمولاً آدم‌های بی‌نظمی هستند. امّا در این حالت ممکن است فرد از این بابت احساس ناراحتی نکند. مثلاً شما علیرغم به هم ریختگی اتاقتان، دقیقاً می‌دانید که هر چیز کجا قرار دارد. امّا در شرایط افسردگی، بی‌نظمی فرد را ناراحت می کند و باعث می‌شود که او حتی احساس بدتری هم پیدا کند زیرا اگر افسردگی وجود نداشت اقلاً فرد می‌توانست برای حل این مشکل اقدام کند.

6- دل مشغولی به مرگ

هر چند سه موردی که در زیر آمده ممکن است به نظر سه عبارت مختلف برای یک چیز بیایند امّا در واقع، آن‌ها اشکال مختلفی از دل مشغولی به مساله مرگ هستند.

           فکر مرگ:  فکر کردن درباره  مرگ ممکن است به شکل تصوّر و تخیل مرگ خود فرد باشد. برای مثال، فرد ممکن است خود را خوابیده در داخل قبر تصوّر کند. یا به اتفاقاتی که در مراسم خاکسپاریش می‌افتد فکر کند و یا درباره  این موضوع فکر کند که مردم پس از مرگش چه می‌گویند. یکی از عبارت‌هایی که مردم، بدون منظور خاصی، زیاد به کار می‌برند این است که «ای کاش مرده بودم.» امّا بیان این عبارت از سوی یک آدم افسرده باید جدّی گرفته شود، پیش از آن که افکار به واقعیت بپیوندد.

           فکر خودکشی: در این حالت، بیان «ای کاش مرده بودم.» کم کم به فکر کردن درباره  تحقق آن پیش می‌رود. فرد افسرده ممکن است در رویارویی با یک اتفاق پراسترس به فکر خودکشی بیافتد و به طور واقعی برای این عمل برنامه‌ریزی کند. چه فرد برنامه  مشخص برای خودکشی در ذهن داشته باشد و چه نداشته باشد، فکر کردن درباره  خودکشی باید بسیار جدّی گرفته شود. از جمله پرخطرترین عوامل برای انجام خودکشی می‌توان به تلاش قبلی برای خودکشی، حضور عوامل مهم استرس‌زا در زندگی و دسترسی به اسلحه اشاره کرد.

           احساس مرگ: کسی که احساس مرگ یا بریدن از زندگی می‌کند، گروهی از علائمی که در 5 بخش قبل ذکر شد را به همراه دارد. این علائم عبارتند از:

o          ناامیدی

o          بی‌تفاوتی

o          از دست دادن علاقه به فعالیت‌های لذت‌بخش

o          سستی و رخوت

o          کناره‌گیری اجتماعی

به علاوه، فرد ممکن است خود را صرفاً در جایگاه یک «ناظر» نسبت به اتفاقاتی که پیرامونش می‌افتد حس کند. احساس «پشت سر کسی ایستادن» و نگاه کردن به اتفاقاتی که می‌افتد.

نتیجه‌گیری

علائمی که ذکر شد، به ندرت به صورت منفرد حضور دارند و معمولاً ترکیبی از آن‌ها در فرد افسرده وجود دارد. برای مثال، ممکن است این علائم در یک نفر وجود داشته باشد:

           گروه 1- تغییر در سطح فعالیت

o          خستگی

o          بیخوابی

o          سستی و رخوت

           گروه 2- تغییرات فیزیکی

o          دردهای تعریف نشده

o          بیقراری روانی- حرکت

 

           گروه 3- درد هیجانی

o          از دست دادن اعتماد به نفس

o          احساس بی‌پناهی

           گروه 4- حالت‌های روحی دشوار

o          تحریک‌پذیری

o          اضطراب و نگرانی  

           گروه 5- تغییر در الگوهای فکری

o          بی‌تصمیمی

o          بی‌نظمی

و هیچ علامتی از گروه 6، یعنی دلمشغولی به مرگ وجود نداشته باشد. فرد افسرده  دیگری ممکن است ترکیب کاملاً متفاوتی از این علائم را داشته باشد. نکته  مهم این است که باید نسبت به علائم هشدار دهنده  افسردگی شناخت داشته باشیم تا بتوانیم آن‌ها را، در صورت وجود، در خودمان یا اطرافیانمان هر چه زودتر شناسایی کنیم و به موقع نسبت به درمان اقدام نمائیم.

 

 

 

راههای غلبه بر افسردگی

 همه ما گاهی دچار حالت ناامیدی و افسردگی می‌شویم. مثلاً وقتی روابط ما با دیگران از هم پاشیده می‌شود. ممکن است شوکه شویم، گریه کنیم، غذا نخوریم، عصبانی شویم، خوب نخوابیم و بدخلق و مضطرب شویم.

این حالت معمولاً پس از چند روز برطرف می‌شود و شخص به زندگی طبیعی باز می‌گردد. اما آنچه پزشکان آن را افسردگی می‌نامند، حالت افسردگی به این شکل نیست. بلکه این اصطلاح برای تعریف بیماری شدیدتری به کار می‌رود که حداقل چند روز طول می‌کشد و بر جسم و روح اثر می‌گذارد. این بیماری ممکن است بی هیچ دلیلی بروز کند و زندگی فرد را تهدید کند. هیچ وقت وجود یک علامت تک نشانگر وجود افسردگی و یا به قول معروف افسردگی بالینی در فرد نیست. بسیاری از علایم شبیه یکدیگرند، اما وقتی فرد به افسردگی مبتلا می‌شود این علائم شدیدتر می‌گردند و مدت بیشتری ادامه می‌یابند. اگر حالت ناامیدی و افسردگی بر تمام ابعاد زندگی شما تاثیر بگذارد، 2 یا چند هفته ادامه یابد و یا به حدی برسد که به فکر خودکشی بیفتید، کار صحیح آن است که از دیگران یاری بطلبید.

 به خاطر داشته باشید که افسردگی یک بیماری است که می‌توان آن را با موفقیت درمان کرد و به موقع بهبود خواهد یافت.

علایم افسردگی

 هر چند افسردگی یک اختلال خلفی دانسته می‌شود اما در واقع از مجموع 4 علامت مختلف تشکیل شده است. علاوه بر علایم هیجانی (خلقی)، علایم شناختی، انگیزشی و جسمانی وجود دارد. لازم نیست فرد به همه این علایم دچار شود تا بتوان او را افسرده دانست. اما هر چه بیشتر دچار این علایم شده باشد و هر چه شدت این علایم بیشتر باشد با اطمینان بیشتری می‌توان نظر داد که دچار افسردگی است.

 1- علایم جسمی: 1-تغییر اشتها (افزایش یا کاهش اشتها)،2- آشفتگی در خواب (بدخوابی، به سختی به خواب می‌روند، زودتر از موقع بیدار می‌شوند یا زیاد می‌خوابند) 3- خستگی 4- یبوست 5- بی میلی جنسی 6- نا منظم شدن عادت ماهانه 7- کم تحرکی روحی و جسمی. از آنجا که افکار شخص افسرده معطوف به درون هستند تا به وقایع خارجی، بیمار ممکن است دردها و رنج‌های خود را بیش از حد بداند و نگران سلامتی‌اش باشد.

 2- علایم شناختی: علایم شناختی بیشتر شامل افکار منفی است. افراد افسرده اعتماد به نفس اندکی دارند، احساس بی کفایتی کرده و برای شکسته‌ای‌شان خود را تحقیر می‌کنند. آن‌ها از آینده نا امید بوده و به انجام کاری برای بهبود زندگی‌شان بدبین هستند. تفکر افراد افسرده باعث می‌شود که انسان جهان را با دیدی منفی بنگرد.

 

سه عامل سازنده تفکر افسرده کننده عبارت است از:

 

افکارمنفی، مانند اینکه «من در کارم موفق نیستم».

 

انتظارات زیاد و غیر منطقی از خود، مانند من زمانی خوشبخت هستم که همه مرا دوست بدارند و مرا در شغلم موفق بدانند.

 

افکار غلط مانند: الف نتیجه گیری‌های سریع و کلی ب توجه به جزییات منفی در یک موقعیت و چشم پوشی از موارد مثبت پ اعتقاد بر اینکه مقصر هر کار غلطی خود شخص است دتنیچه گیری منفی.

 

3- علایم هیجانی: غمگینی و دل‌مردگی برجسته‌ترین علامت هیجانی در افسردگی است. شخص افسرده ناامید و غمگین است. اغلب گریه و زاری می‌کند و ممکن است به فکر خودکشی بیفتد. از دست دادن لذت یا خوشنودی از زندگی نیز به همین اندازه برای وی شایع است. فعالیت‌هایی که قبلاً موجب رضایت او می‌شد اکنون کسل کننده و غیر لذت بخش می‌شود. شخص افسرده به تدریج به سرگرمی‌ها، تفریحات و فعالیت‌های خانوادگی بی علاقه می‌شود. بیشتر بیماران افسرده شکایت می‌کنند که دیگر از علایق قبلی شان لذت نمی‌برند و بسیاری از عدم عطوفت به دیگران می‌گویند.

 

 

 

4- علایم انگیزشی: انگیزش در افسردگی رو به نزول است. فرد افسرده به منفعل بودن گرایش بیشتری دارد و برای شروع فعالیت‌ها با مشکل روبه رو است.

 

انواع افسردگی

 

1- افسردگی خفیف: در افسردگی خفیف خلق پایین ممکن است ایجاد شود و بعد از مدتی از بین برود. این بیماری اغلب بعد از یک واقعه استرس زا بروز می‌کند. شخص ممکن است غیر از احساس خلق پایین، احساس اضطراب و نگرانی هم داشته باشد. تغییر در نحوه زندگی، اغلب تمام آن چیزی است که برای درمان این نوع افسردگی لازم است.

 

2- افسردگی متوسط: در افسردگی متوسط خلق پایین طول کشیده و باقی می‌ماند و شخص دچار علایم جسمی نیز می‌گردد. گرچه این علایم از فردی به فرد دیگر فرق می‌کند.

 

در چنین مواردی، فقط تغییر در نحوه زندگی به ندرت باعث بهبودی می‌شود و نیاز به درمان دارویی هم وجود دارد.

 

3- افسردگی شدید: افسردگی شدید یک بیماری تهدید کننده زندگی می‌باشد که دارای علایم شدیدی می‌باشد. بیمار دچار علایم و مشکلات جسمی، هذیان‌ها و توهمات شده و مراجعه به پزشک در اولین فرصت از اهمیت زیادی برخوردار است.

 

عوامل بروز افسردگی

 

1- ژن‌ها.

 

2- ویژگی‌های شخصیتی.

 

3- محیط خانوادگی.

 

4- الگوهای فکری.

 

5- فشار روحی و حوادث زندگی.

 

6- بیماری جسمی.

 

7- جنسیت.

 

راه‌های غلبه بر افسردگی

 

اگر دچار افسردگی شده اید، خودتان متوجه احساس ناامیدی و استیصال که ناگهان بروز کرده می شوید. در این وضعیت بهتر است برای درمان به پزشک مراجعه کنید. اما در این بین خودتان نیز می توانید با به کار گیری عادت های صحیح و تغییر در شیوه و سبک زندگی اقدامات مفیدی برای بهبود وضعیت داشته باشید.

افسردگی و راههای غلبه بر آن

 

توصیه‌هایی که به شما کمک می‌کند حالتان بهتر شود.

 

1- سعی کنید هر روز سر ساعت خاصی از خواب بیدار شوید، حتی اگر دلتان نخواهد، به محض بیدار شدن از رختخواب بیرون بیایید.

 

2- از نرمش و ورزش غفلت نکنید: هر کاری که شامل فعالیت و تحرک جسمی باشد، حالتان را بهتر خواهد کرد. اگر هنگام پیاده روی افکار منفی به شما هجوم آورد به ورزش دیگری بپردازید. نرمش و ورزش‌های موسوم به ایروبیک (ورزش‌های هوازی) و شنا بسیار مفید می‌باشند. تمرینات بدنی منظم قوی‌ترین عامل طبیعی است که می‌تواند افسردگی را برطرف سازد. ثابت شده است که تمرینات منظم موجب افزایش میزان ماده‌ای به نام اندروفین در مغز می‌شود. ماده‌ای قوی که به طور طبیعی باعث تقویت و بهتر شدن روحیه فرد می‌گردد. نگرانی و اضطراب را کاهش می‌دهد.

 

خواب را تنظیم می‌کند و به شما آرامش می‌بخشد. موجب فعالیت ذهنی مثبت می‌شود. احساسات فروخورده و سرکوب شده و انباشته شده را آزاد می‌سازد. افسردگی خفیف را درمان می‌کند. نگرش فکری و عزت نفس را بهبود می‌بخشد. عملکرد قلب را تقویت می‌کند. فشار خون را پایین می‌آورد. عمل انتقال اکسیژن به سراسر بدن را بهبود می‌بخشد. از پوکی استخوان جلوگیری می‌کند. موجب کنترل قند خون می‌شود.

 

اگر تمرینات بدنی انجام نمی‌دهید و بالاتر از 40 سال سن دارید یا مبتلا به بیماری خاصی هستید قبل از شروع تمرینات بدنی به یک پزشک متخصص مراجعه کرده و مطمئن شوید که از تندرستی کامل برخوردارید و انجام تمرینات بدنی به رایتان زیان بخش نخواهد بود.

 

3- اعتقادات مذهبی خود را تقویت کنید و به خدا توکل کنید. همچنین در مراسم مذهبی و فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنید.

 

4- وظایف یا کارهای دشوار و بزرگ را به قسمت‌های کوچک تقسیم کنید. الویت بندی کنید و آنچه را می‌توانید انجام دهید.

 

5- اهداف واقع بینانه ای داشته باشید. اهداف سخت و مشکل برای خود تعیین نکنید و مسئولیت بیش از حد را به دوش نگیرید. از خود انتظار زیادی نداشته باشید. هر روز یک هدف کوچک برای خود تعیین کنید و سعی کنید به آن برسید. به یاد داشته باشید اگر افسردگی انرژی و انگیزه ما را کاهش می‌دهد، انجام حتی یک کار کوچک در روز به شما کمک می‌کند احساس بهتری راجع به خود داشته باشید. اهداف خود را با عباراتی مثبت بیان کرده و در عبارات خود از کلمه منفی استفاده نکنید. به جای اینکه بگویید من دیگر قند، شیرینی، بستنی و سایر خوراکی‌های چاق کننده را نخواهم خورد بهتر است بگویید من از خوردن خوراکی‌های سالم و مغزی که کالری کمتری دارند لذت می‌برم.

 

6- سعی کنید با دیگران معاشرت کنید. کنار دیگران بودن به مراتب بهتر از تنهایی است و به شما کمک می‌کند. وقتی حوصله ندارید شاید خوشتان نیاید با دیگران صحبت کنید ولی بهتر است بدانید در چنین شرایطی حرف زدن با دیگران می‌تواند به شما کمک کند. با کسی که دوست دارید و در مورد موضوعی که دوست دارید، صحبت کنید.

 

7- سعی کنید حالت چهره خود را تغییر دهید. پژوهش گران نشان داده‌اند که حالت صورت شما می‌تواند احساسات را تغییر دهد. پس لبخند بزنید و اگر بی اختیار اخم کرده‌اید، اخم‌هایتان را باز کنید.

 

8- هر بار کاری را خوب انجام می‌دهید و یا هر وقت که حالتان خوب است، احساس و افکار خود را یادداشت کنید. به مرور این نوشته‌ها در زمان‌هایی که احساس خوبی ندارید به شما نشان می‌دهد که این حال بد شما پایدار نبوده و مدتی بعد احساس بهتری خواهید داشت.

 

9- بپذیرید که هر فرد توانایی‌ها و خصوصیات متفاوتی دارد. روی خصوصیات خاص خود تاکید کنید.

 

10- از یک متخصص کمک بگیرید. بزرگ‌ترین کمک به افراد افسرده این است که آن‌ها را ترغیب کنیم تا از دیگران کمک بگیرند. افراد خانواده و دوستان بیمار افسرده را تشویق و ترغیب کنند تا درمان را شروع کنند و خود را از درد و رنج‌های ناشی از بیماری نجات دهد. در مورد بیماران افسرده، هرگونه حرف، اقدام یا فکر مربوط به خودکشی را نادیده نگیرید و از یک متخصص کمک بخواهید.

 

11- تغذیه مناسب:ارتباط ظریف و اساسی بین جسم و روح وجود دارد. تغذیه مناسب نه تنها به بهبود کیفیت جسم کمک می کند بلکه روح را نیز ارتقا می بخشد. اختصاص بخش اعظمی از تغذیه به میوه ها و سبزیجات تازه و غلات بسیار مفید است. بهتر است مصرف چربی و شیرینی جات را محدود کنید. بعضی مطالعات حاکی از این حقیقت است که اسید چرب امگا 3 و ویتامین B12 به تغییر خلق و خو و رفع افسردگی کمک می کند. یکی از بارزترین علایم افسردگی اضطراب می باشد و مصرف بیش از اندازه کافئین باعث بروز عصبیت، دلهره و اضطراب می شود. محدود کردن موادی مثل قهوه، چای، شکلات و... می تواند تغییر به سزایی در بهبود خلق و خو داشته باشد.

 12- اکتشاف خلاقیت: نقاشی، عکاسی، بافندگی و یا نویسندگی فعالیت هایی هستند که فرد با انجام آن می تواند احساس درونی خود را بهتر بیان کند. خلاقیت احساس خوبی در فرد ایجاد می کند. هدف خلق شاهکار نیست. بلکه انجام کاری است که ایجاد لذت می کند و رضایت خاطر بیشتری به همراه دارد.

 

 

#کاراپست

#کاراپست_شیراز

 

برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید

  • علی دهقان