معماری روم
معماری روم
دریافت
عنوان: معماری روم
حجم: 819 کیلوبایت
توضیحات: معماری رومی
- ۰ نظر
- ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۳۱
معماری روم
دریافت
عنوان: معماری روم
حجم: 819 کیلوبایت
توضیحات: معماری رومی
بررسی تاثیر دینی بر ریاضی
دریافت
عنوان: بررسی تاثیر دینی بر ریاضی
حجم: 482 کیلوبایت
توضیحات: بررسی تاثیر دینی بر ریاضی
متن و دانلود آهنگ مسافر از افشین مقدم
مسافر (ترانه(
مسافر
نگارهای از خواننده
مسافر ترانهای از جهانبخش پازوکی است که آهنگسازی ان را نیز وی انجام داده است. ناصر چشم آذر این آهنگ را تنظیم کرد و سرانجام توسط افشین مقدم اجرا شد.
متن ترانه
روزی که میخواستم، از شهرمون برم
پیش هزاران چشم، تو گریه میکردی
میگفتی با حسرت، دیگه بر نمیگردی
گفتم که عمر این سفر کوتاهه کوتاهه
گفتی که یاد من همیشه با تو همراهه
گفتم مبادا جای من را دیگری گیرد
گفتی که منتظر نشستن آخرین راهه
حالا که بر گشتم، با آرزوهایم
دست قشنگ تو، در دست من سرده
میگه نگاه تو، کاش کی که بر گرده
دل را اگر دادی به دیگری بگو بگو
از من تو پیدا کردی بهتری بگو بگو
دل را به این و آن سپردن خود بوَد گناه
از بام من میخوای که بپری بگو بگو
گفتم که عمر این سفر کوتاهه کوتاهه
گفتی که یاد من همیشه با تو همراهه
گفتم مبادا جای من را دیگری گیرد
گفتی که منتظر نشستن آخرین راهه
حالا که بر گشتم، با آرزوهایم
دست قشنگ تو، در دست من سرده
میگه نگاه تو، کاش کی که بر گرده
دل را اگر دادی به دیگری بگو بگو
از من تو پیدا کردی بهتری بگو بگو
دل را به اینو آن سپردن خود بوود گناه
از بام من میخوای که بپری بگو بگو
گفتم که عمر این سفر کوتاه کوتاهه
گفتی که یاد من همیشه با تو همراهه
گفتم مبادا جای من را دیگری گیرد
گفتی که منتظر نشستن آخرین راه
حالا که بر گشتم با آرزوهایم
دست قشنگ تو در دست من سرده
میگه نگاه تو کاش کی که بر گرده
دست قشنگ تو در دست من سرده
میگه نگاه تو کاش کی که بر گرده
دست قشنگ تو در دست من سرده
میگه نگاه تو کاش کی که بر گرده...
متن و دانلود آهنگ مسافر از افشین مقدم
حواشی
در اثنای سفری که منجر به مرگ افشین مقدم شد، همراهان او متوجه میشوند که افشین مدام بخش آغازین این ترانه را میخواند. گویی از مرگ خود خبر دارد زیرا مدام از مرگ حرف میزند. بعدها این ترانه به این معروف شد که داستان مرگ این خواننده را شرح میدهد.
متن ترانه و دانلود آهنگ زمستون
زمستون تن عریون باغچه چون بیابون
درختا با پاهای برهنه زیر بارون
نمیدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه
چه تلخه
باید تنها بمونه قلب گلدون
مثل من که بی تو
نشستم زیر بارون زمستون
زمستون برای تو قشنگه پشت شیشه
بهاره زمستونها برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشم انتظاری
گلدون خالی ندیدی
نشسته زیر بارون
گلای کاغذی داری تو گلدون
تو عاشق نبودی
ببینی تلخه روزهای جدایی
چه سخته
چه سخته
بشینم بی تو با چشمای گریون
متن ترانه و دانلود آهنگ زمستون
متن و دانلود آهنگ غریبونه افشین مقدم
♫♫ خونه های من وتو
وقتی دو خونه بود
حرفامون
شعر بلند عاشقونه بود
جفت خوشبختی بودیم
توی آینه پیش هم
حالا اشک می آد تو چشمم
حرفتو می گم
دو تاعکس من وتو
پیش هم
بود توی قاب
می دیدیم همدیگه روهر شب
ما توی خواب
وقتی مرهم بودی تو
واسه زخم های دنیا
دنیا رو می گرفتم من
تودوتا دستام
حالا که
یه خونه
خونمونه
حرفای خوب
لب سرد تو نداره
چه شبها
تو خوابی
چشه من
مثه بارون تا سپیده
هی می باره هی می باره
حالا مثله
دو تا غریبه
دو بی صدا
نگاهت دیگه نمی ره به آشنا
بالش من بی خوابی
رخت خوابم بیداری
چه راحت رو بالش خواب
تو سر می ذاری
حالا بوی غریبی وغصه است تو خونمون
می دونم تو دیگه نیستی با من بمون
کاش همیشه من وتو فاصله بینمون بود
ولی تو همیشه
چشمات مهربون بود
حالا که
یه خونه خونمونه
حرفای خوب لب سرد تو نداره
چه شبها تو خوابی
چشه من مثه بارون تا سپیده
هی می باره هی می باره
متن و دانلود آهنگ غریبونه افشین مقدممتن آهنگ آخرین طبیب – تو آخرین طبیبی که لحظه های آخر به داد من رسیدی
تو آخرین طبیبی که لحظه های آخر به داد من رسیدی
تو نوری از خدائی که پیغام خدا را به گوش من رساندی
به روح من دمیدی زیباترین بهاری پایان انتظاری
برای منه تنها تو یک حریم امنی
تو بهترین دوایی برا ی خستگی هام، برای خستگی هام من کوله بار عشقو
تا پای جان کشیدم در زیر سایه های خوش باوری خزیدم
اما یه قلب ساده ندیدم که ندیدم، ندیدم که ندیدم
من از تکرارحرفه دوستت دارم خسته ام من به اون کس که باید
دل ببندم بسته ام دل ببندم بسته ام تو آخرین طبیبی
که لحظه های آخر به داد من رسیدی
تو نوری از خدایی که پیغام خدا را به گوش من رساندی
به روح من دمیدی زیباترین بهاری پایان انتظاری
برای منه تنها تو یک حریم امنی
تو بهترین دوایی برای خستگی هام، برای خستگی هام من کوله بار عشقو
تا پای جان کشیدم در زیر سایه های خوش باوری خزیدم
اما یه قلب ساده ندیدم که ندیدم، ندیدم که ندیدم
من از تکرارحرفه دوستت دارم خسته ام
من به اون کس که باید دل ببندم بسته ام
دل ببندم بسته ام تو آخرین طبیبی
که لحظه های آخر به داد من رسیدی
تو نوری از خدایی که پیغام خدا را به گوش من رساندی
به روح من دمیدی زیباترین بهاری پایان انتظاری
برای منه تنها تو یک حریم امنی
تو بهترین دوایی برای خستگی هام، برای خستگی هام
دانلود آهنگ آخرین طبیب – تو آخرین طبیبی که لحظه های آخر به داد من رسیدی
دانلود آهنگ غروب از افشین مقدم
♫♫ داره کم کم باز دلم دیونه میشه
خونه ی دل مثل یک غم خونه میشه
چشم من گریون تر از ابر بهارون
اشک های من قد یک رودخونه میشه
نکنه که بعد از این اسیر غم ها بمونم
تو ی این شهر و دیار همیشه تنها بمونم
ای خدا کاری نکن که دل به یادش بشینه
تو نزار با یاد اون تو چنگ شب ها بمونم
یک روزی تنگ غروب آسمون میرم
از شهر تو ای نا مهربون
دل نشسته در غروب ماتم تو
عاشقی مرده دیگه تو عالمه تو
تو بمون با اون دل نا مهربونت
من میرم با کول باری از غم تو
یک روزی تنگ غروب آسمون میرم
از شهر تو ای نا مهربون
دل به زنجیر غم و غصه اسیر
تا لب چشم میره تشنه می میره
یا شب ها مهتابشو ابرا میدوزن
یا روز ها خورشیدشو سایه میگیره
نکنه که بعد از این اسیر غم ها بمونم
تو ی این شهر و دیار همیشه تنها بمونم
ای خدا کاری نکن که دل به یادش بشینه
تو نزار با یاد اون تو چنگ شب ها بمونم
یک روزی تنگ غروب آسمون میرم
از شهر تو ای نا مهربون
دل نشسته در غروب ماتم تو
عاشقی مرده دیگه تو عالمه تو
تو بمون با اون دل نا مهربونت
من میرم با کول باری از غم تو
یک روزی تنگ غروب آسمون میرم
از شهر تو ای نا مهربون
داره کم کم باز دلم دیونه میشه
خونه ی دل مثله یک غم خونه میشه
چشم من گریون تر از ابر بهارون
اشک های من قد یک رودخونه میشه
نکنه که بعد از این اسیر غم ها بمونم
تو ی این شهر و دیار همیشه تنها بمونم
ای خدا کاری نکن که دل به یادش بشینه
تو نزار با یاد اون تو چنگ شب ها بمونم
♫♫
من از اون دل سنگت
از اون سینه تنگت
از اون قلب دو رنگت
خدا می ترسم می ترسم می ترسم
خدا می ترسم می ترسم می ترسم
از اون دریای چشمات
از اون سرخی لب هات
از اون عشق و تمنات
دیگه می ترسم می ترسم می ترسم
دیگه می ترسم می ترسم می ترسم
یه روز تو رو می خواستم
گل رو موهات می کاشتم
از اون لبای نازت
آخ گل بوسه بر می داشتم
اما حالا از تو و اون ناز و ادات می ترسم
می خوام بگم دوست دارم از اون نگات می ترسم
شب از آبی مهتاب
روز از طلای آفتاب
از این سینه بی تاب
همش می پرسم می پرسم می پرسم
همش می پرسم می پرسم می پرسم
چرا زندگی سرده
دلم لونه درده
حالا از تو و عشقت
دیگه می ترسم می ترسم می ترسم
دیگه می ترسم می ترسم می ترسم
یه روز تو رو می خواستم
گل رو موهات می کاشتم
از اون لبای نازت
آخ گل بوسه بر می داشتم
اما حالا از تو و اون ناز و ادات می ترسم
می خوام بگم دوست دارم از اون نگات می ترسم
دانلود آهنگ شیطنت از افشین مقدم
♫♫ شیطنت از چشم سیات می ریزه
عشوه از اون قد وبالات می ریزه
خونه خرابم می کنه وقتی که
زلفای تو رو شونه هات می ریزه
چقد دل تو گیراست
چشات قشنگ وزیباست
لبات میونه مثل
شکوفه های گیلاس
قشنگ مهربونم
درد و بلات به جونم
خدا کنه همیشه
کنار تو بمونم
چشم بد از تو دور بشه الهی
چشم حسودت کور بشه الهی
دلم می خواد که یار من بمونی
به گوشم از عشق و وفا بخونی
♫♫
دل ادم تا جوونه مثل پروانه میمونه میره اینور میره اونور روی هر گل میزنه پر
خبر از فردا نداره که براش پیری میاره
زندگی مثل بهاره گاهی صاف گاهی میباره
خدا نکنه یه روزپیر بشی ای دل دیگه از زندگی سیر بشی ای دل
هر کسی حرف دلو گوش بکنه دیگه فردا رو فراموش میکنه
نمیدونه که داره جونیشو با غم پیری هم آغوش میکنه
زندگی جاده باریکی داره روز روش شب تاریکی دراه
هرکسی به فکر فردا نباشه همه جا سایه پیری باهاشه
خدا نکنه یه روزپیر بشی ای دل دیگه از زندگی سیر بشی ای دل
هر کسی حرف دلو گوش بکنه دیگه فردا رو فراموش میکنه
نمیدونه که داره جونیشو با غم پیری هم آغوش میکنه
زندگی جاده باریکی داره روز روش شب تاریکی دراه
هرکسی به فکر فردا نباشه همه جا سایه پیری باهاشه
خدا نکنه یه روزپیر بشی ای دل دیگه از زندگی سیر بشی ای دل (2)
«ترانه زیبای "پیر بشی ای دل"با صدای افشین»(Mp3)
حقوق اعضای خانواده از نظر امام سجاد علیه السلام
حقوق خانواده
حق مادرت این است که :
بدانى ، او تو را در شکم خود حمل کرد، به گونه اى که هیچ کس بار دیگرى
را نکشید.
از ثمره قلب خود، به تو غذایى داد که هیچ کس به کسى ندهد.
با تمام اعضاى خود، در نگهدارى تو کوشید.
در این اندیشه نیست که گرسنه و تشنه بماند، تا تو سیر و سیراب شوى .
بى لباس بماند تا تو را بپوشاند؛ در آفتاب بماند تا تو در سایه باشى ،
از خواب خود چشم بپوشد تا تو راحت بخوابى .
از گرما و سرما تو را نگاه داشت ، تا فرزند او باشى .
پس نمى توانى او را شکر گزارى ، مگر به توفیق و یارى و کمک خداوند.
حق پدرت ، آن است که :
بدانى او اصل وجود تو است ، که اگر نمى بود، تو هم نبودى .
پس هر نیکى در خودت دیدى که از آن شگفت زده شدى ، بدان که پدرت ، اصل
نعمت بر تو در آن خیر بوده است . پس خدا را به اندازه آن حمد و شکر کن . و نیرویى
جز به سبب خدا نیست .
حق فرزندت ، این است که :
بدانى از تو است ، و در دنیاى گذرا، به خیر و شر خود، وابسته تو است .
و تو در برابر سرپرستى او مسئولى که او را نیکو ادب نمایى ، به سوى خداى عزوجل راهنمایى
کن ، و در طاعت خدا به او کمک رسانى .
پس در کارهاى او بکوش ، مانند کوشیدن کسى که مى داند در نیکى به او
پاداش مى گیرد. و اگر با او بدرفتارى کند، عقاب مى شود.
حق برادرت ، این است که :
بدانى دست تو مایه عزت و قدرت تو است . پس او را سلاحى بر معصیت خدا
مگیر، و براى ظلم کردن بر آفریدگان خدا، او را وسیله اى مساز.
و در برابر دشمنش ، یارى او را رها مکن .
و از خیر خواهى نسبت به او دریغ مدار. اگر اوامر خداى تعالى را پیروى
کرد، چه بهتر. و اگر چنین نکرد، خدا را گرامى تر از او نزد خودت بدان . و نیرویى جز
به سبب خدا نیست
ای کسانی
که ایمان آورده اید و ای کسانی که ایمان نیاورده اید و به تایلند سفر می
کنید، بدانید و آگاه باشید که تایلند، جهنم هم دارد و اگر هم باور ندارید،
در ادامه بخوانید و ایمان بیاورید …
از پاتایا در حال رفتن به بانکوک بودم و دنبال جهنم تایلند، دیشب از هر
بانویی که در واکینگ استریت بود می پرسیدم؛ جهنم تایلند کجاست؟ می خندید و
می گفت بفرمائید داخل! می دانستم دروغ می گوید! صبح که به سختی از خواب
بلند شدم از پذیرش هتل پرسیدم؛ جهنم تایلند کجاست؟ خندید و گفت؛ تایلند
بهشت هست و جهنم ندارد. می دانستم او هم دروغ می گوید، اما نمی دانست که
دروغ می گوید و تایلند هم، جهنم دارد.
تنها اطلاعاتی که از جهنم تایلند داشتم،
این بود که این جهنم در ۱۰۰کیلومتری جنوبی شرقی بانکوک و در مسیر پاتایا و
نزدیک چون بوری Chon Buri ชลบุรี است. زبان تایلندی نمی دانستم و اطمینان
داشتم با پانتومیم هم نمی توانم از مردم خنده روی تایلند آدرس جهنمشان را
بگیرم، همه پرسشها بدون پاسخ بود، کسی نمی دانست جهنم کجاست! اصلا ۹۵درصد
مردم تایلند بودایی هستند و در آئین بودا جهنم و بهشت معنی ندارد و همان
عذاب زمینی تاوان گناهان است.
نکته اول) در مذهب بودا جهنم با نام ناراکا Naraka خوانده
میشود و حضور در آن مثل جهنم ادیان ابراهیمی، ابدی نیست و گنهکار در آن
زندانی نمی شود، بلکه عذاب ناراکا تا زمانی ادامه دارد که دوره کارمای فرد
طی شده باشد، کارمای منفی، او را برای مدتی به شکل گناهانش درمیآورد،
کسانی که به تازگی مردهاند در محضر خدای مرگ یعنی فیا یوم Phya Yom حاضر
میشوند. فیا یوم بعد از مقایسهی فهرست کارهای خوب که روی صفحهی طلایی
نوشته شده با کارهای ناشایست که روی پوست سگ نوشته شده دربارهی اندازهی
ایمان شخص تصمیم میگیرد.
ناراکا متشکل از ۸ چاله است که هر کدام به ۱۶ چاله در نواحی دیگر متصلند و مجموعا ۱۳۶ چاله را پدید میآورند. این مناطق از نظر نوع شکنجه با هم متفاتند و هر شخص بر اساس تخطیای که از او سر زده به چالهای راهی میشود. این سیستم مدون شکنجه شباهتهای بسیاری با سنتهای مسیحی در کمدی الهی دانته دارد. اما بر خلاف دوزخ دانته، مردهها میتوانند بعد از پایان عذابشان در ناراکا دوباره متولد شوند. تنها یک چاله متفاوت است: آویسی Avici یا جهنم برگشت ناپذیر. پایینترین منطقهی جهان مردگان در واقع سرد است، نه مثل سایر ادیان گرم و برای کسانی در نظر گرفته شده که والدین خود، یک بودا و یکی از قدیسان بزرگ را به قتل برسانند. کسانی که در آویسی هستند باید تا زمان تولد بودایی جدید در عذاب و شکنجه باقی بمانند.
هنوز دنبال جهنم تایلند بودم، این بار از مرد کهنسالی پرسیدم؛ جهنم تایلند کجاست؟ خنده ای بر لبانش نشست و گفت؛ همان جایی که من فرزندانم را برای عبرت می فرستم! ۵۰ بات می گیرم تا تو را هم آنجا ببرم. طولی نکشید تا جلوی درب باغ جهنم وانگ سائن سوک Wang Saen Suk Hell Garden پیداه ام کرد.
بعد از کلی سرگردانی، جلوی دروازه جهنم بودم، در کنار ورودی، مجسمه بودایی به عنوان نگهبان نشسته بود و روی تابلو نوشته شده بود؛ «به جهنم خوش آمدید»
اولین چیزی که به چشم می آمد، دو مجسمه زن و مرد نیمه عریان، اسکلت اندام، زبان هایی کشیده شده تا آلت تناسلی، چشمانی از حدقه بیرون زده که بلندای هر کدام از آنها ۱۲ متری می شد. نام مرد نای نگئان Nai Ngean و زن نانگ تونگ Nang Thong بود، مرد در زندگیش آشوبگر و زن خطاکار جنسی بود و اهل ساحل، آن دو از ۵ حکم مقدس بودایی تخطی کرده بودند و اعمالشان عامل گرفتاریشان شده بود (میخوارگی، زنا، دروغ و غیبت، مصرف مواد و آسیب رساندن به موجودات زنده) و هر دو پرتا شده بودند!
نکته دوم) پرتا Preta ارواح کسانیست که در زندگیشان حریص و حسود بودند و با گرسنگی پایان ناپذیر در دنیای بعد تنبیه شدهاند. پرتاها نسبت به گرما و سرما خیلی حساسند و بر خلاف ارواح در حال عذاب در جهنم، میتوانند آزادانه روی زمین گردش کنند و تا ابد به دنبال غذا بگردند. برخی سنتها میگویند که غذای ارواح وقتی میخواهند آنرا بخورند شعلهور میشود، برخی منابع دیگر پرتاها را نامرئی توصیف میکنند، که تنها برای افراد دیوانه قابل مشاهده هستند. می گویند؛ گردن پرتاها آنقدر بلند است که اجازه ندهد غذا به شکمشان برسد و خلاصه اندامشان شبیه اجساد است.
در پای این مجسمهها، ۴ گناهکار داشتند در آب داغ جوشانده میشدند در حالی که نگهبان با نیزه به آنها ضربه میزد. در اطراف دیگ و مجسمههای بزرگ، ۲۰ مجسمهی دیگر هم قد من، که سرهایشان با سر حیوانات عوض شده بود در وضعیتهای وحشتناک قرار داشتند: در حال جهیدن، دست بردن، چنگ زدن و مثل احمقها دور خود چرخیدن. تبدیل شدن آنها به حیوانات تاوان گناهانشان بر روی زمین بود
گناه مرتکب شده | نام حیوان | گناه مرتکب شده | نام حیوان |
فاسدان مالی | خوک | تخریب کنندگان جنگل | آهو |
ناشکرها | ببر | آتش سوزی | مار |
حسودان | خرگوش | زناکار | مرغ |
مشاجره کنندگان | اردک | قمارباز | اسب |
دزدان دریایی | ماهی | نابودگر گیاهان | بز |
دزدان برنج پخته شده | پرنده | زیر آب زن | لاکپشت |
فروشنده مواد | گاو | متقلب | وزغ |
آزار دهنده همنوع | سگ | معتاد | سوسمار |
خرابکار | موش | نابود کننده حیاط وحش | فیل |
فیا یوم، یا همان خدای مرگ، در یک حفره در سمت چپ من نشسته بود. جلوی او دو جان تازه مرحم ایستاده بودند که به گردنهایشان زنجیر بسته شده بود و منتظر قضاوت بودند.
در جهنم تایلند در حال گردش بودم و با شکنجهها برای گناهان متفاوتی آشنا می شدم. مردان عبوسی که لباس بودایی به تن داشتند نقش شکنجهگرها را اجرا میکردند. در میانهی راهرو چند فرد برهنه از درختی خاردار بالا میرفتند، در حالی که سگها از پایین پایشان حمله میکردند و کلاغها از بالا چشمهایشان را هدف گرفته بودند. کسانی که تجاوز کنند و با شوهر یا زن دیگران زنا کنند اینچنین عذاب خواهند شد، یاد دیشب در واکینگ استریت افتادم و …
سایر شنکجهها شامل فرو بردن نیزه به بدن یک زن به عنوان جریمهی تزریق، سقط جنین و کنترل باروی میشد. بیوفایی و زیادهطلبی با درآوردن چشم تلافی میشد و سر کسی که بودا را خوار شمرده بود با ضربات وحشیانهی یک میلهی فلزی پاسخ میگرفت.
بعضی از این شکنجه ها به صورت انفرادی انجام میشد اما در بعضی، گروههای بزرگ از گناهکاران با هم شکنجه میشدند. یک صحنهی خاص مردی فاسد و یک دزد برنج را به تصویر درآورده بود (سر خوک و پرنده داشتند) که با تبر مورد ضربه قرار میگرفتند، رودههای یک مرتاض وظیفهنشناس توسط یک پرنده از شکم او بیرون کشیده میشد در حالی که گلوی یک مواد مخدر فروش که سر گاو داشت به طرز بیرحمانهای بریده میشد.
در کنار آنها یک گناهکار که سر انسان داشت داشت با اره از وسط نصف میشد و به سر دیگری ستاره کوبیده میشد. یک مجسمهی دیگر هم جالب بود، که شبیه به بلمیهها Blemmye ، قبیلهی آدمخوارهای مشهور افریقایی بود، که سر نداشت و صورتش داشت از بالاتنهاش بیرون میزد. اولین گزارش از بلمیها مربوط به قرن اول میلادیست و گفته شده که بلمیهها سر نداشتند و چشم و دهانشان از درون سینهشان بیرون زده. از آنها در کتابهای داستانی قرون وسطی زیاد صحبت شده. مثلا در شکسپیر ۱۶۰۳ میلادی: و همنوعخوارانی ک یکدیگر را میخورند، آدمخوارها و کسانی که سرشان در زیر شانه هایشان رشد میکند. کسانی که دزدی کنند یا مایملک دیگران را از بین ببرند نتیجهی اعمال بدشان را چنانچه تصویر شده میبینند.
صحنهی دیگری یک زن را نشان میدهد که همسر خود (یک پدر خوب) را کشته و نیزهای از گلو به سمت قلبش فرو رفته. زنی که گناه سقط جنین را مرتکب شده در یک منگنه توسط دو نگهبان جهنم در هم میشکند. یک تجاوزگر هم به یک تیرک زنجیر شده و نیزهی سهشاخهای بر آلتش فرو میکردند.
نکته سوم) یاد جهنم توصیفی خودمان افتادم و نقاسی های قهوه خانه ای و قیام مختار و ….
راهم را به سمت انتهای باغ ادامه دادم و از بین ازدحام بدنهای در هم پیچیده گذشتم. در طول مسیر همچنان صورتهایی را در گوشهی چشمم میدیدم،خیلی از این مجسمههای سیمانی و گچی در واقع زنده به نظر میرسیدند و گاهی میدیدم که به چشمهایم زل زدهاند. حس وحشتانگیزی بود. در آنسوی باغ من با مست ها مواجه شدم. این مردان در حالی که ماموران جهنم روغن داغ توی حلقشان میریختند، هنوز شیشهها را به چنگ داشتند.
در کنار شکنجههای هولناک که با جزییات تصویر شدهاند، تصاویری از پاداش کارمای خوب وجود دارد؛ در دورترین گوشهی باغ، چند مجسمه در کنار یک درخت دور هم جمع شدهاند. بر روی یک صندوق صدقات در نزدیکی آنها نوشته شده: کسانی که صدقه و لباس قرمز رنگ به راهبهای بودایی میدهند و تصاویر بودا را میسازند در عصر مذهبی بودیساتایای بعدی دوباره متولد خواهند شد. در واقع بعد از عبور این زمین طولانی شکنجه، پیدا کردن این پیام مثبت در پایان راه باعث راحتی خیال میشد. در نزدیکی آن و در سایهی درختی دیگر تصویری از بودا قرار گرفته بود. اوبا شفقت به پایین و بر گناهکارانی که دستهایشان را مستاصلانه برای دعا به سوی او بلند کرده بودند لبخند میزد.
من از مسیر بازی که موازی جهنم بود به سمت درب ورودی برگشتم. مجسمههای این سمت به آن اندازه خشونتبار نبودند، در عوض حالت تسکین داشتند. در عین حال متوجه بودم که رگههای ترس هنوز وجود دارد، وقتی دیدم که مردی با آرامش امعا و احشائش را به پرندگان میدهد.
در نزدیکی درب خروجی با ۱۲ مجسمه مواجه شدم که علائم طالعبینی چینی داشتند. و صندوق های صدقه کنارشان. طوفان همچنان ادامه داشت و هوا داشت تاریک میشد. مجبور بودم از سرپناه باغ جهنم بیرون بیایم و سعی کنم راهم را به سمت بانکوک پیدا کنم، اما بعد از دیدن جهنم ، نیاز به کمک ماورایی داشتم، تابلو نوشته بود کسی که در سال خوک به دنیا آمده روی روز دوازدهم، ششمین ماه و سال مار کوچک تاثیر دارد. او باید با پرداخت یک بات برای هر سال از عمرش از ارواح خبیثه دوری کند.
من یک مشت بات در سوراخ جعبه انداختم و
تعظیم کوچکی به روح مونث که جلوی من سوار بر یک خوک بود کردم. مطمئن نبودم
که این روش درستش است ولی ظاهرا یک راهب که از آنجا میگذشت را راضی کرد.
سرم را بلند کردم و او را در حال لبخند زدن به خودم دیدم. یاد خنده های تلخ
دختران و زنان تایلندی افتادم …. لبخند تلخ تایلندی
باغ جهنم را ترک کردم و به سمت جادهی اصلی به راه افتادم. عصر بود ولی
ابرهای تیره آسمان را تاریکتر نشان میدادند. در تمام طول روز حتی یک تاکسی
هم ندیدم و داشتم یک نقشه میکشیدم که شاید یکی از راهبها دلش برایم
بسوزد و اجازه بدهد که بر کف معبد بخوابم.
همانطور که در جادهی طولانی بین وانگ سائن سوک و دهکدهی بانگ سائن حرکت میکردم دو سگ ولگرد هم با من همراهی کردند، هر کدام در یک طرف من. بعد از ده دقیقه به جادهی اصلی رسیدم و برای اولین اتومبیلی که میگذشت دست تکان دادم. در کمال تعجب ون توقف کرد. سعی کردم با پانتومیم اتوبوس نشان بدهم و گفتم کرونگ تپ (اسم تایلندی بانکوک). راننده سرگرم شده بود اما ظاهرا فهمید من چه میخواهم و مرا به نزدیکترین ایستگاه اتوبوس رساند و پنج دقیقه بعد من در اتوبوس به مقصد پایتخت نشسته بودم در حالی که در مورد کارما تعمق میکردم.
نکته چهارم) در پائین
تمام مجسمه ها، صندوق صدقات بود و بالای آن نوشته شده بود؛ اگر شیطان را در
این دنیا ملاقات کنی، در نذر کردن تاخیر نکن، چون تو را در غلبه بر او در
زندگی بعدی کمک خواهد کرد. دوباره یاد ایران افتادم، این چه جهنم دره ای
بود که من رفتم
جهنمدره یا جهنا واژهای عبری برای بیان جهان زیرین و
سرزمین تاریکی است، و شاید بتوان آن را برابر با جهنم مسلمانان و دوزخ
ایرانیان دانست، واژه انگلیسی جهنا Gehenna بیانی استGe’enna یونانی در
عهد جدید، رونوشتی آوایی از Gēhannā زبان آرامی و برابر با Ge Hinnom عبری
که برگردان گفتاری آن “دره هینوم” است. درعهد عتیق برگردان گِی بِن هینوم
“دره پسران هینوم” است و در تلمود آن را Gehinnam نوشتهاند.
مشخصات بیشتر درباره باغ جهنم وانگ سائن سوک؛
بعد از این سفر متوجه شدم که در تایلند سه باغ جهنم وجود دارد که البته
انگار من از بزرگترین آنها بازدید کرده بودم Wat Phai Rong Wua, Wang Saen
Suk, and Wat Thawet
نام تایلندی جهنم؛ สวนพุทธแดนนรก
سال ساخت؛ ۱۲ ژوئن ۱۹۷۶ توسط راهب کاراموزا
جنس مجسمه ها؛ سیمان
ساعت بازدید؛ ۷ صبح تا ۶ بعد از ظهر
هزینه بازدید؛ رایگان
شماره تماس؛ ۰۳۸-۳۸۱-۱۳۱، ۰۳۸-۳۸۲-۸۳۱
نحوه دسترسی؛ از ایستگاه اتوبوس شرقی بانکوک به نام Ekkamai با هزینه ۷۰بات
نقشه موقعیت مکانی؛ اینجا
زمان دسترسی؛ ۹۰ دقیقه از بانکوک
منبع : سایت http://safarnevis.com
دعای در امان ماندن از شر مردم، ذکر دفع ضرر
از رسول خدا صل الله علیه و آله روایت است که هر کس این دعا را در هر صبح و شب بخواند حق تعالی برای
او چهار فرشته موکل فرماید که او را از مقابل و پشت سر و طرف راست و طرف چپ حفظ کنند و در امان خداوند
عزوجل باشد و اگر همه خلایق سعی کنند که به او ضرر برسانند نتوانند . دعا این است :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ خَیْرِ الْأَسْمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ رَبِّ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ
اسْمِهِ سَمٌّ وَ لَا دَاءٌ بِسْمِ اللَّهِ أَصْبَحْتُ وَ عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ بِسْمِ اللَّهِ عَلَى قَلْبِی وَ نَفْسِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَى عَقْلِی
وَ دِینِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِی وَ مَالِی بِسْمِ اللَّهِ عَلَى مَا أَعْطَانِی رَبِّی بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْءٌ
فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ اللَّهُ رَبِّی لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ مِمَّا
أَخَافُ وَ أَحْذَرُ عَزَّ جَارُکَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ وَ لَا إِلَهَ غَیْرُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ نَفْسِی وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سُلْطَانٍ
شَدِیدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ مِنْ شَرِّ قَضَاءِ السُّوءِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ
بِنَاصِیَتِهَا إِنَّکَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ أَنْتَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ- إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى
الصَّالِحِینَ- فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
منبع : بحارالانوار ج 83 ص 314
filesell
عکس جدید و زیبای مدل شلوار مردانه و پسرانه اسپرت با جنس کتان و رنگبندی
عکس جدید و زیبای مدل شلوار پسرانه پارچه ای اسپرت و راسته فاق کوتاه
عکس جدید و زیبای مدل لباس مردانه و شلوار اسپرت مردانه و پسرانه سنگین
عکس جدید و زیبای مدل شلوار مردانه و پسرانه بتا جنس لی و جین آبی
عکس جدید و زیبای مدل شلوار مردانه و پسرانه بسیار شیک و اسپرت برای بیرون
عکس جدید و زیبای مدل لباس شیک و شلوار مردانه و پسرانه تنگ و جذاب
عکس جدید و زیبای جدیدترین مدل شلوار پسرانه اسپرت با جنس جین ترک
عکس جدید و زیبای مدل شلوار مردانه و پسرانه جدید و شیک کتان مقاوم
عکس جدید و زیبای مدل شلوار مردانه و پسرانه پارچه ای با رنگ خاص
عکس جدید و زیبای مدل شلوار مردانه و پسرانه لی پایین پاچه کشی
عکس جدید و زیبای مدل شلوار مردانه و پسرانه کتان ست با مدل کفش اسپرت
عکس جدید و زیبای مدل شلوار پسرانه شیک و مجلسی برای ست با کتانی اسپرت
عکس جدید و زیبای مدل شلوار پسرانه شیک با جنس لی و جین بسیار جذاب و شیک