اختلاف امین و مأمون
اختلاف امین و مأمون
هارون در سال های پایانی عمر خویش سخت در اندیشه اختلاف این دو برادر بود . به روایت ، دینوری ، هارون از زبان موسی بن جعفر ـ ع ـ پیشگویی خاصی درباره اختلاف این دو برادر شنیده بود . به دلیل همین نگرانی زمانی که به خراسان میرفت، بار دیگر برای مأمون از همه شخصیت های لشکری و کشوری بیعت گرفت، تا مبادا امین مشکلی برای او ایجاد کند . این تأکید های هارون ، بعد ها به نفع مأمون تمام شد . زیرا بسیاری از کسانی که وفادار به اصل بیعت بودند، حاضر به اطاعت از امین در مخالفت با مأمون نشدند.
حتی پیش از آن که هارون بمیرد، امین در پی جذب شخصیت های مهم از جمله فضل بن ربیع وزیر هارون برای خلع مأمون بود . اندکی پس از مرگ هارون ، فعالیت جدی تری شد . اما از آن جا که مأمون در مرو و امین در بغداد بود ، دایره اختلاف به آرامی گسترد فضل بن ربیع در کنار امین و علیه مأمون تلاش میکرد، ولی فضل بن سهل ، دستیار مأمون در جهت عکس وی می کوشید . روشن بود که تخلف از سوی امین است و وی نمی بایست بر اساس اصول پذیرفته شده در بیعت، تلاشی در جهت مقدم داشتن فرزندش موسی بر مأمون و در نهایت خلع برادرش از خلافت صورت دهد . امین تلاش فراوانی کرد تا مسأله را به آرامی تمام کند ، اما مأمون که مشاوران قدرتمندی داشت و از حمایت خراسانیان هم بر خوردار بود ، از پذیرفتن خواست امین سرباز زد . از سال 195 رسما نام مأمون از خطبه ها و سکه ها حذف و نام موسی فرزند امین جای آن نشست . به موازات دو وزیر ، که از قضا نام هر دو فضل بود ، دو فرمانده نظامی از دو سوی رو در روی هم قرار گرفتند : یکی علی بن عیسی بن ماهان بود که می بایست از سوی امین به خراسان رفته آن ناحیه را تصرف کند ، دیگری ، طاهر بن حسین معروف به ذو الیمینین بود که می بایست راه را بر وی سد می کرد.
آشکار بود که منطقه عراق و ایران یک بار دیگر رو در روی هم قرار می گرفتند . بعدها ، سنیان افراطی ، امین را خلیفه ای مطلوب که جانبدار اهل سنت بود ، معرفی کردند و مأمون را فردی منحرف و اهل بدعت ، زیرا از معتزلیان دفاع می کرد . صورت دیگر قضیه، عربی و عجمی بودن ماجراست . البته تأکید بر این مسأله به عنوان محور تعیین کننده چندان صحیح نیست، اما به هر روی نقشی در این اختلاف دارد که قابل چشم پوشی نیست.
دو سپاه در نزدیکی ری با یکدیگر درگیر شدند ، در حالی که شمار سپاه طاهر بسیار اندک بود . مقاومت آنها سپاه بغداد را درهم شکست . علی بن عیسی که فریاد سر داده از سپاهش می خواست که مقاومت کنند ، با تیر یکی از سپاهیان خراسان کشته و سرش جدا شد . بدین ترتیب کار سپاه بغداد تمام شد . در بی توجهی امین به کار لشکر همین بس که نوشته اند که وقتی خبر شکست علی بن عیسی رسید در حال ماهیگیری بود . بدون توجه به خبر کسی که خبر آورده بود، گفت : ساکت باش ! من هنوز یک ماهی نگرفته ام !
درگیری بعدی در همدان بود که بار دیگر سپاه بغداد شکست خورد . پس از این شکستها بود که به مشورت فضل بن سهل ، مأمون در سال 196 اعلان خلافت کرد . به تدریج طاهر بر بخشهایی از عراق از جمله واسط و مدائن تسلط یافت . محاصره بغداد در سال 197 آغاز شد و طاهر در سال بعد توانست بغداد را به تصرف خود در آورده و امین را به قتل برساند . مأمون از سال 198 خلیفه رسمی شد و مدت بیست سال خلافت کرد.
یکی از مهم ترین آثار این تحول ، افزایش نقش خراسان در تحولات جهان اسلام بود.زمانی که مأمون به شام رفت ، فردی از شامیان مکرر نزد وی آمده می گفت : همان طور که به عجم خراسان نظر داری به عرب شام هم نظری بیفکن ! روی کار آمدن مأمون ، موجب گردید سلسله طاهریان به عنوان نخستین سلسله نیمه مستقل کارش را در خراسان آغاز کند ، و این از نتایج این تحول به حساب می آید.
در این زمان تأکید بر نژاد ایرانی در برابر عرب چندان مفهومی ندارد . مهم آن بود که جمعیت ساکن در خراسان که ترکیبی از عرب و عجم بود ، به نوعی احساس جدایی از بغداد را داشت . درست همان طور که زبان پهلوی به مرور به فارسی دری ، (1) تبدیل شد و ترکیبی از فارسی و عربی به وجود آمد ، نژادی ترکیبی از اعراب ساکن در خراسان و ایرانیان کهن پدید آمد که احساس استقلال داشته و به تدریج ایرانی نامیده شد.
نخستین اقدام مأمون پس از رسیدن به خلافت ، دعوت از امام رضا ـ ع ـ است . در این جا مناسب است درباره شخصیت آن حضرت و برخورد مأمون با وی سخن گفته، سپس تحولات دوره مأمون را پی گیریم.
#کاراپست
#کاراپست_شیراز
برای پیدا کردن آدس در map اینجا کلیک کنید